قانعم کنید زنگ نزنم به شوهرم 😭 خیلی دلم تنگ شده ولی چ کنم

ی چیزی بهت بگم 

دیگه هیچ وقت هیچ وقت بهش اعتماد ندارم 

هیچ وقت 

من زنگ بزنم زنگ نمی‌زنم قربون صدقش برم 

می‌خوام فقط تا فردا یادش بره لااقل ضایع بازی در نیاره

بخدا حاضرم بمیرم ولی الان تو این لحظه اسمم از دهنش نشنوم

خیلی خیلی دوسش داشتم 

الانم دارم ها ولی دیگه هیچ وقت محبتم رو نمی‌بینه 

قلبم کباب شده فک می‌کنی برام خیلی آسونه ؟ 

فک می‌کنی بمن سخت نمیگذره؟ بقران دیشب تا صبح خواب نداشتم همه وجودم درد می‌کنه انقد گلوم رو فشار داده گلوم درد می‌کنه 

ولی نمی‌خوام کسی بفهمه فقط همین 

چون من دیگه تا عمر دارم خجالت میکشم برم پیش برادر شوهرم دیگه خودمونمیتونم دست بالا بگیرم وقتی زیر کتک‌شوهرم بودم 

نمی‌خوام حالا که روش به روم‌باز شده جلوی بقیه هم ضایعم کنه

آره داداششونه خیلی خیلی عاقله خیلی 

می‌گفت زنته احمق جلوی من اینجوری باهاش رفتار نکن باز دوباره می‌گفت بمن‌چع شما زنو شوهرید فردا گل و بلبله همه چی

اصلا با شوهرم خیلی فرق داره اون

نامزدی! 

من عقدم دیگه نمیتونم به در اومدن از زندگی فکر کنم جای ندارم 

خواهش میکنم فقط بگید چیکار کنم فردا باز کسی نفهمه .. 

نمی‌خوام کسی بفهمه ماجرارو

نه

نه نفرینش نمیکنم باز چیزی بشه ضرر مالی بهش برسه جانی بهش برسه من باید بسوزم 

فقط تو قبر هم بزارنم هیچ وقت حلالش نمیکنم 

نمی‌دونم غرورم شکسته 

احساس پوچی میکنم 

نمی‌دونم چیکار کنم نمی‌دونم 

ما ی بار ی بحث عادی بینمون پیش اومد بابام زنگ زد به شوهرم که بیا چرا دعوا کردین و این حرفا 

شوهرم اومد خب خیلی طبیعیه دیگه 

همه تقصیر ها رو انداخت گردن من و خودش رو بی گناه نشون داد منم اعتراضی نداشتم هیچی نمی‌گفتم اینجوری برام بهتر بود بهرحال شوهرم انتخاب خودم بود .. اون خراب می‌شد من خراب میشدم ، بابام انقد کتکم زد جلوی شوهرم 🙂 مامانم انقد کتکم زد ، خورد شدم هیچ وقت هیچ وقت اون شب از جلوی چشمم نمیره تو خوش ترین لحظه هم که باشم یادم بیاد بی اختیار گریم میگیره 

هنوز جای کمربند بابام رو بازوم هست هیچ وقتم جاش نمیره

من نابود شدم .. فقطم ۱۸ سالمه ..

خیلی درد داره جلوی شوهرت کتک بخوری 

من برم به شوهرم چی بگم 

بگم چرا دستت روم بلند شد؟ پرنسس بابام بودم؟؟ 

چی بگم 

یا مثلاً بابام بفهمه میخواد با چه رویی از من دفاع کنه؟ بمیره بهتره تا اینکه پشت من در بیاد