دیروز رفته بودیم خونه مادرشوهرم بعد جاریم اینا هم بودن
خانوما یک ور نشسته بودن مرد ها یک ور
جاریم رو کرد پیش مادر شوهرم و جاریم گفت شوهرت طلا برات نمیخره؟
بعد ادامه داد گفت نگران نباش میخواهی بگم امیر حسین(برادر شوهرم)باهاش صحبت کنه که یاد بگیره؟
من گفتم اتفاقا میخره ولی من همش رو حمل نمیکنم با خودم
مادرشوهرم گفت اخه امیرحسین قربونش برم برای سعیده جانم(جاریم)هر هفته طلا میخره
منم گفتم شوهر منم برام میخره ولی من طلا فروشی سیار نیستم که و طلا هامو نمیکنم تو چشم بقیه
اخه خانوما امیر حسین(برادر شوهرم)رو کل فامیل دوست دارن منظورم از کل فامیل خاله هاش و اینان
همین خواهر شوهرم دکتر هست خب پول زیاد داره این امیر حسین (برادر شوهرم)بیکاره این خواهر شوهرم که پولداره براش خونه خریده و ماشین خریده و هر ما نزدیک 40میلیون پول میریزه براشون تازه اگر کم بیاد بازم میریزه
این جاریم هر روز میرن رستوران گرون چون پول هاشو خواهر شوهرم میده براشون مهم نیست
تازه جاریم به خواهر شوهرم یک بار گفته بوده که اگر هر ماه به ما پول ندی میرم از امیرحسین طلاق میگیرم چون بیکاره
جاریمم قبول کرده هر ماه کلی پول میریزه
یک جواب دندون شکن برای دفعه بعدی پیدا کنید لطفا