2777
2789

تا آخر لطفاً 

هروخت عشقت مایه سرم موشم یه کمی سم برم
شاید راحت بو ای دلمه و گیان تو بمرم دلمه
تو خدام بین عه بی خدا بی وجدانترین خلق خدا
یه رسم عاشقی نیه یه وخت بد مسی نیه

ز جمع آشنایان می‌گریزم،به کنجی می‌خزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود می‌دهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...

هروخت عشقت مایه سرم موشم یه کمی سم برم

شاید راحت بو ای دلمه و گیان تو بمرم دلمه

تو خدام بین عه بی خدا بی وجدانترین خلق خدا

یه رسم عاشقی نیه یه وخت بد مسی نیه

دورم شلوغ و بیکسم سر بیکسی سلامت

خیلی منتظر منن نرسه و دسم نامد

دلمه یادد تا قیامت

و کی بیوشم ای دردمه نفس کیشم ولی مردمه

و کی بیوشم آهای بنه مه له شوند حالم گنه

دنیا و دینم و نذرد بو عزرائیل مه هایده کو

آی نیزانین حالم چیونه دلم خوینه دلم خوینه

دردت و خومو گلارم بی تو فقیری بیچارم

اگه بایدو له دل خنم لباس آزیتی کنم

دوری بسه هرچی دیرم بی تو له گیان خوم سیرم

و مرگ خوم راضی بیومه بی تو شوار مشک بیمه

ز جمع آشنایان می‌گریزم،به کنجی می‌خزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود می‌دهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...
هروخت عشقت مایه سرم موشم یه کمی سم برمشاید راحت بو ای دلمه و گیان تو بمرم دلمهتو خدام بین عه بی خدا ...

این کاملش هست مهربونا

ز جمع آشنایان می‌گریزم،به کنجی می‌خزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود می‌دهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

این کردی نیست عزیزم لکیه

اع 

ز جمع آشنایان می‌گریزم،به کنجی می‌خزم آرام و خاموش،نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه بیمار دل خود می‌دهم گوش،گریزانم از این مردم که با من بظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ،به دامانم دوصد پیرایه بستند...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز