هستن
میبینی پدر مادر سن دارش دارن وسایل جابه جا میکنن همونجوری لم داده رو مبل نه یه خریدی کن نه یه اشغالی دم در بزار
حتی من با یکی بودم انتظار داشت من خرج کنم سر این قهر میکرد
میگفت چرا برام خوراکی نمیاری
میاوردی میگفت چه ارزونه
حساب کن یکی الان با همینه
نمیدونم به ما میرسه پرنسس میشن یا ذاتشونه