تو ایتای شوهرم تو پیامهای شخصی دیشب کلی کاربرگ کلاس زبان ازیه مجتمع آموزشی دخترونه سیو شده بود فقط یه پسر داریم خواهرم نداره
تازه باباش یه خونه خریده بود عکس قولنامه اش رو برای شوهرم فرستاده اون به شوهرم میگه مبارکه
دوسه روز پیش صبح زود هم گوشیش زنگ خورد من داشتم نماز میخوندم سریع قطعش کرد من چیزی نپرسیدم هی درباره اش حرف میزد میگفت نمیدونم کیه اول صبح زنگ زده ای بابا مزاحم آدم میشن صب زود
خیلی فضول نیستم عادت داریم گوشیهای همو ببینیم گاهن اینترنت نداشته باشم میرم شبکه های اجتماعی شوهرمو میخونم