یه ادم گیر سه پیچکنترل گر حساس غرغرو
شدم یه ادم همیشه لبخند به لب مهربون و غر نزن گیر نده
شوهرمم که ازم فراری بود
الان چند روزه صبحانه رو با من می خوره
مریض شدم دکتر برد منو
نگران حال من میشه
تو خونه پدرش بهم توجه می کنه
حالا امرپز صبح گفت می خوام بازاریاب بگیرم با ترس گفت
منم گفتم فکر خوبیه
این شوهرم بود 😶
ولی واقعیت اینه دیگه دوست داشتنم دلی نیست
فقط محبتم برای بچه مه