2777
2789
عنوان

از پدرم متنفرمممممممممممممممم

256 بازدید | 26 پست

سلام دوستان...

من واقعیت فقط قصدم این بود اینجا حاله بَدَمو تایپ کنم، بلکه یه مقدار تسکین پیدا کنم از نظره روحی!!!

من از پدرم متنفرم، يعنی حالم ازش بهم میخوره🤦🏽‍♀️

صحبت ک میکنه، شوخیایی ک میکنه، غذا ک میخوره، نفس ک میکشه.... همش روو مُخَمَن!!!!

حتی نگاش ک میکنم حرص میخورم، هزارجور سناریو توو ذهنم میچینم ک دارم میکُشَمِش...

آخه خیلی با حرفا و اخلاقش اذیت کرده منو... هم من هم مادرم هم برادرم

پدرم بازنشسته‌ی ارتشه و الان ب شغله آزاد مشغوله

جمعه ها غروب خونست، يعنی من و برادرم عَذا داریم

و میگیم کاش جمعه نبود ک خونه بمونه...

همش با حرفاعو کاراش مادرمو اذیت میکنه، مادرم مظلومه، هیچی نمیگه

من جاش عصبی میشم، خود خوری میکنم، دیوونه میشم


یادمه چن سال قبل دبیرستان بودمو کلاس کنکور میرفتم، قرار شد پدرم منو ببره آموزشگاه

رفت سواره ماشین شد، منم توو خونه داشتم حاضر میشدم

حاضر شدنه من حدوده نیم ساعتی طول کشید، وقتی رفتم سواره ماشین شدم، دادو بیداد می‌کرد سرم ک آی دختره‌ی نکبت چ خبره این همه آرایش، همیشه دیر میکنی مگه مسخره‌ی توعیم؟؟ دختره‌ی عُقده ایه بدبخت....

تا برسیم ب آموزشگاهم، همینجور دعوام کرد

منم آخر با صدای بلندو داد گفتم آرهههههه من عُقده ای ام!!!!!! دره ماشینو کوبیدم پیاده شدم...

این امر خودش باعث شد یه مدتی قهر باشیم با هم

دو سه بار فقط کیفه وسیله آرایشمو توو اون سالای هفده هژده سالگی انداخت با دعوا...

سالی ک کنکور دادمم، چون یه مقدار دیر از حوزه اومدم بیرون... تا برسیم خونه باهام دعوا کرد توو ماشین ک کدوم گوری بودی؟؟ چرا دیر اومدی؟؟

انقد سرم داد زد... ک منه بدبخت وقتی ساعت ۱۲عو نیمه ظهر رسیدیم خونه، فقط یه پتو برداشتم رفتم توو اتاقم دراز کشیدم، تا یکی دو ساعت فقط گریه کردم تا خوابم ببره

یعنی حتی از ساله کنکورمم خاطره‌ی خوبی ندارم ازش...


چن سال قبلم اگه یادتون باشه یه خبری پیچید ک یه پدری، سَره دخترشو بُریده!!!!!!!! چون پدرش بوده بخشیده شده😑 این خبرو بابای منم شنیده بود

حضور ذهن ندارم سره چ موضوعی یه بحثی با پدرم داشتم، میونه حرفاش بهم گفت: ببین سَرِتو میبُرَما...!!!!!!!!!

منم گفتم آره خب، فقط همین یِکارِت مونده :)


یا یبار یکی از همکاراش لطف کرده بود از شهرستان واسمون گوشته خروس فرستاده بود، مادرم فسنجون گذاشت

من هر کاری کردم این غذا از گلوم پاعین نرفت ک نرفت...

سره سفره پدرم روشو کرده ب آسمون، خطاب ب من گفت: ایشالااااااااااا ب همین سفره محتاج بشی🙌!!!!!

آخه این پدره؟؟


اینا ب کنار... حتی ب مادرمم خیانت کرده

یادمه یه تایمی خیلی توو گوشیش بود پدرم، بعد از مغازه ک میومد خونه و شاممونو میخوریم

میرفت روو مُبل دراز می‌کشیدو گوشی ب دست هعی با اینو اوت چت می‌کردو یه لبخندی مینشست روو لباش.... من خیلی حسه شیشمه تیزی دارم!!! و همش این رفتاره پدرم تکرار میشدش

در نهایت این موضوع رو ب مادرم گفتم، ولی خب مادرم متاسفانه خیلی ب پدرم اعتماد داشت، البته اعتماده بی جا...

در نهایت یبار ک رفت خوابید، رفتم گوشیشو چک کردم، اس ام اساشو، تلگرامشو، واتساپشو، گالریشو

همه رو...

دیدم با خیلی‌ از خانومای مشتریش چت کرده، گیفتای +۱۸ فرستاده واسشون... توو گالریش کلیپای کوتاهه +۱۸...

از خانوما هعی تعریف کرده بود توو چت!!!

مصلن ب یکی از مشتریاش ک یه دختره ۲۹ ۳۰ اس گفته بود: خوشگل خانوم!!!!!!!!!!

این دختره خوشگل، بینیش عملی بود، دندوناش لمینت، مُژه هاش کاشت و پُر از تزریق(این مشخصات رو از روو پروفایلی ک دختره گذاشته بود دیدم)

اگه این چیزا زیباییه، پس چرا همش ب من گیر میده اینو نپوش اونو نپوش...

ب ما میگه عمل خوب نیست

میگه این چیه دندوناشونو درست میکنن شبیه آدامس میشه...

هزار جور ایراده بنی اسراییلی میگیره ک ما انجام ندیم....

ولی واسه دیگران خوبه و تعریف میکنه ازشون!!!!!

واعیییییییییییییییییییی وقتی گیفای +۱۸ ای ک واسه زنای مختلف فرستاده بود یادم میاد دیوونه میشم...

کاش یکی حاله روحیه منو درک میکرد، منو میفهمید ک چقد از نظره روانی لِه شدم

خلاصه من از چنتا ازین چتایی ک پدرم داشت عکس گرفتم و با گریه ب مادرم نشون دادم!!!!!!!!!!!!

من ک خودم خورد شدم، نمیدونم مادرم چی کشید

فقط ب من گفت آروم باش دخترم، خودم میدونم چیکار کنم...💔 الهی من واسه دله مادرم بمیرم


بعد من 24 سالمه، ارشده حسابداریمو تموم کردم

تا الان واسه هرجایی خواستم رزومه بفرستم، پدرم مانع شده

یا رزومه ام ک فرستادم، کارفرما باهام تماس گرفته و گفته بیا... پدرم گفته ولش کن نرو، ب پولش ک احتیاج نداریم

سعی کن آزمونه بانک قبولشی!!!!!!!! کاره دولتی...

یکی نیست بگه خودت چ گُلی آخه زدی ب سرمون با کاره دولتیت

بعد در عوض میگه من همه کاره‌ی زندگی ام

در صورتی ک غیر از مغازه رفتن، هیچ غلطه دیگه ای نمیکنه!!!! همه بارا روو دوشه مادرمه

همین امروز مادرم یکم شکمش درد میکرد، پدرم بهش گفت پاشو برو بیرون فلان چیو بگیر برام...

من هعی ب مادرم گفتم نرو، تورو قرآن نرو... انقد کارارو خودت گردن گرفتی، بابا تن ب هیچ کاری نمیده

یدونه خرید نمیره!!!!!!

ولی باز مامانم توو این سرما و با دل درد رفت...


یا یباره دیگه روو کرد ب مادرم، گفت کارفرما و همه کاره‌ی این خونه منم... چون من پول میارم!!!!!!!!! (شایدم این حرفو ب شوخی گفت، اَلاهو عَلَم)

بعده این حرف یه لحظه مادرم خشکش زد بقرآن... در ادامه فقط یه لبخند زد ÷)

من خودم تا چندین روز بخاطره این حرفه پدرم ب مادرم فقط گریه میکردم...

عزیزممممم💔


من آنشرلی ام با موهای قرمز که آخر اسمش یه ه داره 🥺❤️شاید زیبا نباشم ولی خب منم  خدا آفریده دیگه یه فن آنشرلی دارم 😂💚 مامان یه دختر خوشمل شر و شلوغ که به باباش رفته  🎨😂  دختر ناز من همیشه یادت باشه من تو رو تو این دنیا از همه بیشتر دوس دارم گل ناز من 

بمیرم برات که زندگیت زندگی منه رسما

صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یک جا نشسته هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان قلب سفیدی در سینه ی آن یاقوت هارا پیچیده با هم در پوششی نرم پروردگارم هم ترش و شیرین هم آب دار است سرخ و زیبا نامش انار است/به به چقدر هم خوب میخونی خواننده😐^~^ 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

بابای منم یبار خیانت کرد در حد چت چند سال پیش 

بعد من فهمیدم 

بابام متوجه شد ک من فهمیدم رفت تو مسجد قسم خورد ک دیگه نکنه 

•        ‌. ★🌙    •             ★       .           .    ★     •      .   ★       .   •   °    ★    .      ★     °   ★🌙   .  °     .    •   ★🌙   .   ★   .       .   •     ★     .        .  •   °   ★   .    •  °         ★🌙  .   •   °           ★   •      .   ★🌙   .  •  ° ★   .  •  °      •        ‌. ★

همه کارهاش بد و زشت

ولی خیانت به مادرت بیشتر

مادرت چ دلی داره ک باز داره زندگی میکنه


‌♥من حسابم ز همـہ مرـבم این شهر جـבاست...  من‌ امیـבم‌ به‌ خـבا‌ و‌بعـב‌ خـבا‌هم‌ به‌ خـבاست!🙂️

بنظر من که شما شلوغش کردی 

پدر بد ندیدی 

یه سری کارا به مزاج ما خوش نیست ولی پدر و مادرا نظرشونه 

یکم رعایت حال همو بکنیم 

و اون چت ها هر چی بوده جاش نیست مادرت و ناراحت  کنی

اگر خیلی دوسش داری 


بنظر من که شما شلوغش کردی پدر بد ندیدی یه سری کارا به مزاج ما خوش نیست ولی پدر و مادرا نظرشونه یکم ر ...

به نظر منم خودش شلوغ کرده 

انگار دختر پونزده سالس با ۲۴ سال سن باید خیلی فهمیده تر باشه 

عزیزم منم از پدرم خیلی بدم میاد هیچ حسی بهش ندارم ولی مادرم با همه سختی هایی که کشید باز در اختیار پدرمه ماهم به خاطر اون صبوری میکنیم فقط مواظب باش ازواج موفقی داشته باشی ما به خاطر شرایط سخت خونه همه ازدواج خوبی نداشتیم.پدرت حداقل خرج تحصیلتو میده اون خصوصیات پدرت برمیگرده به برخورد مادرت که سالهاست همینه و قابل تغییر نیست.غصه نخور سعی کن هرچند ناراحتی ظاهر خودتو حفظ کنی و قلق پدرتو بدست بیاری اصلا هر مردی باشه.اون مردایی که چشمشون دنبال این کاراست وسواسی و حساس میشن نسبت به زن و بچشون.

من فکر‌می‌کنم بیشتر مشکل از خودته تا پدرت

پدر بد ندیدی که فدر همین باباتم بدونی

پدرت خشونت کلامی داره ول یبازم بهتز خیلیا هست

حالا هرررررررررچی هم که باشه اصلا نباید به خودت اجازه بدی تو روابطش با مادرت دخالت کنی

به نظرم نصف بیشتر این حال بدیت از پدرت به خاطر خیانتیه که به مادرت کرده که در این صورت هم باز خودت مقصری که فضولی کردی و سرک کشیدی تو حریم خصوصی بابات و زا همه بدتر اینکه رفتی به مادرتم گفتی و اونو بهم ریختی 

آخه به تو چه دختر تو چیکاره بودی که آرامش مادرتو بهم زدی هر مردی خیانت کنه اول از همه شصت زنش خبردار میشه قطعا مادرت می دونسته ولی اینکه تو به روش زدی می دونی چقدر براش دردناکتر از خیانتیه که بهش شده؟

خودتو درست کن اول

تا حالا شده حس کنی خدا داره پا به پات اشک می ریزه؟اون موقعی که حاجتی داری و به صلاحت نیست و بی تابی می کنی میگی خدایا آخه چرا؟خدا برای غصه خوردنت برای عجول بودنت برای بی تابیت پا به پات اشک می ریزه . من این لحظه رو حس کردم 💛🧡❤

یا همین امشب ماهواره داشت مسیح علی نژادو نشون میداد ک در رابطه با حجابه اجباری میگفتو نقضش میکرد...

پدره من اینجا توو خونه هزارجور فُحش بست ب مسیح ک اِله بِله خرابه...

من گفتم اینا الان اون وَره آبن خب، ما چیکار داریم آخه بهشون😏!!!!!

شاید باورتون نشه، شروع کرد باهام دعواعو دادو بیداد کردن ک ب تو چ... مگه من باید ب تو جواب پس بدم!!!! مگه مادر پدرمی؟؟ این همه سال زحمت کشیدم ک اینجوری حاضر جوابی کنی؟؟ گمشو برو توو اتاقت... از مسیح علی نژاده فلان فلان شده دفاع میکنه واسه من!!!!!!!!!!!!!

البته منم جوابشو دادم... با دعوا گفتم اصلن من کاری با این مسیح ندارم، کاری ندارم کی چی تبلیغ میکنه

فقط درست صحبت کن باهام...

هعی پدرم گفت هعی من گفتم... همش میگفت خفه شو، گمشو توو اتاقت... من خرجتو میدم میخوای حرف زدن یادم بدی؟؟ هر چی بخوام میگم!!!!!


منم حالا از جام تکون نمیخوردم پررو پررو!!!!

ینی میخوام بگم حتی بخاطره یدونه مسیح این چرتو پرتارو ب دخترش گفت......... خیلی بچگانه


همیشه ام بحثه ازدواجه من میشه، میگه دختر ب فلان جاعیا نمیدم!!!! فلان جاعیا پوفیوزن، فلان جاعیا افغانی ان، فلان جاعیا احمقن، فلان جاعیا بیشرفن...

یا حتمن طرفم باید کارِش دولتی باشه

حتمن باید درس خونده باشه

خلاصه از زمینو زمان ایراد میگیره!!!!!!

من با یه آقا پسری در ارتباط بودم، انقد این آقا اخلاقش عالی بود ک نگم واستون

آروم، با خانواده، سرش با کارِش گرم بود(ناگفته نماند ک کارش دولتی نبود و فنی بود)، رفیق باز نبود، همیشه با خانوادش خوب بود، درک میکرد، مشکلاتو با حرف حل میکردیم فارغ از هر بحثی... بنده خدا قصدشم جدی بود، هر لحظه میگفت ب خانوادت بگو منو، بیام خاستگاری تموم کنیم بره دیگه

حتی رفتیم مشاوره قبل از ازدواج...

ولی در نهایت من با خودم گفتم اولو آخر ک قراره پدره من ایراد بگیره ازین بنده خدا... پس بیشتر ازین اذیتش نکنم

رابطه‌ی ب اون قشنگیو تموم کردم رفت!!! حسرتش ب دلم موند


یا از همکلاسیای ارشدم، ک بخدا پرستیژه کاریه بالایی هم داشتن، مصلن مدیر مالی بودن، حسابرس بودن و...

بهم درخواست دادن ک خانوم فلانی ممکنه ب قصده ازدواج آشناشیم؟؟

من همه رو بخاطره اخلاقه گند و کارای نکبته پدرم رد کردم و همچنان رد میکنم...

حالم از هر چی ازدواج و تشکیله زندگیه بهم میخوره

چجوری خودمو آروم کنم؟؟

الان فردا من نمیدونم با این بحثی ک داشتیم چجوری با پدرم رفتار کنم اصلن🤦🏽‍♀️

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز