جریان ماله چندماهه پیشه
یادمه ی بار مامانم با بابام دعواش شد
بعد وسط دعوا مامانم با ی حالت عشوه و زنونگی گفت من ک کاری نکردم
بعد بابام با مشت چنان محکم کوبید تو صورتش
ک چشما مامانم ی دور کامل تاب خورد و بسته شد و بابام دراومد گفت ناز میکنی؟
بعد مامانم شروع کرد ب جیغ و گریه
بعد رفتیم تو اتاق
مامانم دراومد گفت چ نازی من کی ناز داشتم
ناز ماله زنا مردمه
دوباره اومد مثله سگ زدش
کلا از بچگی یادمه هروقت مامانم ب بابام ابراز علاقه میکرد
بابام همش اخم میکرد
یا میزدش
واسه همین از ناز کردن خوشم نمیاد
از لوس شدن خوشم نمیاد
همینجوری دوس داشتم بگم نمیدونم چرا خخخخخخخخخ