2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 260909 بازدید | 2526 پست

ما همون سالی یه بار هم نمیخریدم. من همیشه لباسی آبجی بزرگم که خودش چند سال میپوشید رو میپوشیدم حتی زمانی که راهنمایی و دبیرستان بودم. گاهی خیلی خجالت می‌کشیدم. 

ولی الان دلم برای همون سادگی های اون دوران تنگ شده، اگه الان می‌بود خجالت نمی‌کشیدم و از اون دوران خیلی بیشتر لذت می‌بردم. 

چرا آلان که دارین لذت نمی‌برین. مرور اون خاطرات بد چه فایده ای داره غیر اینکه ناشکری کنین و هیچوقت از زندگیتون لذت نبرین

قد ۱۵۹. شروع رژیم ۱/۱۱                                                    وزن 
برای خواهرت متاسفممن خودم یه خواهره متاهلم و یه خواهر کوچیکتر از خودم دارم وقتی بامن میاد بیرون اصلا ...

خواهرم الان خیلی خوبه ولی اونجا جوونتر بود متوجه نبود

و وضع مالیشون الانم خوب نیس که بتونه حساب کنه متاسفانه

خواهر بزرگتر یه نعمته، اگر ایرادات کوچیکی هم باشه قابل چشم پوشیه

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

قلبم مچاله شد از شنیدن این حرف کنکورتو چیکار کردی بعدش ؟ چیزی قبول شدی؟!

عالی دادم دختر🥰❤️

اصلا ناراحت نباش خدای ما خیلیی بزرگ و مهربونه

چندماه بعدترش داداشم کلی کتاب کنکور برام خرید و منم بدون کلاس کنکور هوافضا قبول شدم تو یه دانشگاه دولتی و الان دارم لیسانسم تموم میکنم🤩

ازدواجم کردم با یه ادم خیلی خوب🥰

خدای بزرگ هیچوقت به کسی بدهکار نمیمونه همیشه کمک بنده هاش بوده و خواهد بود

این بین خیلی توسل و توکل کردم خدا هم نتیجه ی چندبرابری تلاشم بهم داد

امشب داشتم گوشت تفت میدادم واسه لوبیاپلو یه دفعه یاد گذشته افتادم حالم بد شد ،یه جور با حسرت نگاه گو ...

تاپیکت منو برد به ۱۶_۱۷ سال قبل.

منم یادمه یه مدت نون رو تو آب پنیر میزدیم میخوردیم.مادر بززگم خدارحمتش کنه کمکمون میکرد ولی خیلی خجالت میکشیدیم.

ماهم سقف خونمون آب چیکه میکرد.

مامانم طفلی قابلمه خالی میزاشت رو گاز ک زن عموم که همش خونمون پلاس بود فکرکنه غذا داریم.در صورتیکه هیچی نداشتیم.

 بعد قشنگ یادمه زن عموم میومد با طلاهاش هی جلومون فر میخورد

همتون جمع شین نصف من سختی وذلت نکشیدین لباس ک سهله ما غذا هم نداشتیم بخوریم تو خرابه زندگی میکردیم ر ...

ما هممون سختی هایی کشیدیم اما تو سطوح مختلف

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
وقتی شوهرش مدام منت میذاره چه جوری فراموش کنه


چون خودش همش بفکر قدیماست و بجورایی نقطه ضعفش شده شوهرش هم اینو بهش میگه بنظر من اگه قوی برخورد کنه و جلویه شوهرش کم نیاره و اگه بروووش آورد بخنده و بگه همه گذشته هاشون همین بوده هم خوشی بوده هم ناخوشی، شوهرشون هم ببینه آبی گرم نمیشه دیگه منت نمی‌ذاره از قدیم گفتن باغچه ی هر خونه ای رو بیل بزنه کرم پیدا میشه گذشته هم همینه , خودمون فراموش کنیم دیگران بیادمون میارن ولی اگه بزنیم تویه دهن اطرافیانمون دیگه هیشکی نمیتونه با گذشتمون اذیتمون کنه به والله تجربه دارم که میگم، یه مدت گیر داده بودم به گذشته ی شوهرم که سردربیارم جز اینکه 2سال از عمرم رو نفهمیدم و غصه خوردم هیچی عایدم نشد دیدم اطرافیان هم نقطه ضعفم رو گرفتن دارن کرم میریزن جوری جمع کردم این جریان رو که الان کسی هم بیاد بگه شوهرت مجردی هاش با زن رابطه داشته میگم مفت چنگش به من چه(تویه درونم شاید داغون شم ولی دوست ندارم کسی ضعفم رو ببینه) 

دقیقا ،هرجی واسم میگیره میگه خونه بابات ازینا داشتی 😂😂 از درد این حرف دیگه خندم میگیره

وای چرا بعضی آدمها آنقدر بد ذات هستن وخودبین 

امروز برای عزیزانت احساسی کم مگذار شاید فردا احساسی باشد ولی عزیزی نباشد  

یعنی شوهرت وضعش خوب نیس به نسبت خانواده ش یا خانواده خودت منظورته

آره شوهرم وضعش خوب نیس 

برادراش کارشون آزاده باهم شریکن انقد پیشرفت کردن دوس ندارم باهاشون رفت و آمد کنم

وقتی تو مدرسه صدا می‌زدن بیاید دفتر، بعد دفترهای دارا و سارا و چند تا کیف شبیه هم که می‌گفتن داری میری خونه بیا بردار واسه توعه  هیچ وقت یادم نمیره، یبار یادمه یکی از هم کلاسی هام وقتی برگشتم کلاس بهم گفت بهت کیف و دفتر دادن😒 یا یه چیز قشنگ که داشتی تو مدرسه یه با شعوری مثلا میگفت اینو از کجا اوردی و.... هیییی کلا انقدر از منت یه کاری یا یه چیزی رو گذاشتن بدم‌میاد، که تو بچگی ام با تمام  وجود حسش کردم و الان که بزرگ شدم یوقتا از کمک‌کردن به بقیه دودل میشم که نکنه ناراحت بشه ،نکنه دلش بشکنه، نکنه همون حس و حال بچگی منو‌ پیدا کنه که نفهمه خوشحال باشه از چیزی که داره یا ناراحت باشه از حس خوبی که  بهش نداره😥😓

خانواده من ندار نبودن  وارزش قائل نبودن برامون 

مامانم مانتو می دوخت برام گل و گشاد اندازه خودش که ۳ برابر من بود 

یا وقتی خواستگار داشتم به فکر لباسم نبود اصلا 

لباسای مجلسی خودش رو داد من یکم تنگ کردم پوشیدم ولی واقعا زار میزد تو تنم🥺😭

ولی چند سال بعد برای خواهرم سنگ تموم میذاشتن  

خوشحالم که اقلا آبروی اون نمی رفت ولی این فرق گذاشتن تا ابد یه جاهایی از قلبم رومی سوزونه 

حالبه دقیقا مادر منم همین بود بخدا انگار نهادینه شدم‌منم الان مثلا ۷ تا شومیز نو ۴ تاشو‌یبارم‌نپوشی ...

وقتی نسبت به زخمت اگاهی نباید ادامه ش بدی

منم نسبتا همین جور بودم ولی خودمو تغییر دادم

من ایام دانشگاه تایم استراحت خوراکی نمیخریدم میگفتم اخرماه کلی پولش میشه

الان لباس چند میلیونی برا خودم میخرم

البته اینکه الان پول خودمه و عذاب وجدانی برا خرج کردنش ندارم در اصل موضوع بی تاثیر نیست

گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️

پیا ما رو نخوندم اما بخدا قسم پول داری بد تره پول خیلی چیز خاصیه دارو انقد حساس نیس 

زیادش سمه کمش باعث ناراحتی

اما بخدا نمیدونید سر پول پدرم چقد دل شکستم چقد حرف شنیدم از اینو اون

کسی ک پولدار میشه واسه پولش هزینه رشد میده و خوب با چالش هایی مثل طمع افراطی شدن در حساب و کتاب ایجاد دشمنی با دوستان  رو به رو میشه و از همه مهم تر از لذت امروز خودش و خانوادش میزنه حالا فردا عقده های روحی روانی بچه ها و زنش با پول پر نمیشه اونا پدر میخوان تو سن مدرسه دانشگاه بالاتر پدر بودن رو یا مادر بودن رو  نقشش رو با هیچ چی عوض نکنند اگر لازمه نسبت ب خانواده ای ک توش ب دنیا اومدید  

  بالا تر بشید هوشمندانه پولدار بشید و ن اینقدر ک عقده رو درک کنید یا هفت نسل   بعدتون تو پول و..... 

لعنت به اون شب ک بم گفت.... واسه پولت بود ک..... 

فتنه عجیبیه



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792