توفقرنبودیم اما همیشه مامانم خواهر کوچکم بیشتر میخاست وفرق میزاشت دیگه بریدم قط رابطه کردم یکساله خونه پدرم نرفتم که مامانم نبینم پدرم مظلوم خیلی وبی نظیر بابام میرم پارک میبینم هفته ای یکبار
به قول یه بنده خدایی.... ما مور به دنیا اومدیم، کورم از دنیا میریم.. مادرای ما مادری نکردند برامون.... امشب شب یلدا خونه مادر شوهر بودیم، چقدر شاد انگارانه انگار غم و غصه ای هست..... تمام مدت تو دلم گریه کردم.... من روحم شکننده شده، افسرده شدم، داغونم..... با شوهر هم مفصل دعوا شد ... از بی دست و پایی مادر و بی عرضه گیش افتادم تو یه خانواده معتاد که هزاردرجه با من تفاوت دارند... اگر این مادر بی عرضه بلد بود چطوری مادری کنه، من الان اینطور نبودم
درکت میکنم ،من مشگلی با مادرم ندارم خیلی خیلی بیشتر از توانش واسم انجام داد ،ولی از خودم از اینکه وجود دارم متنفرم، من ازدواجم اشتباه بود ،شوهرم ادم بدی نیست ولی من زنی نیستم که یه مرد دلش بخواد اونو داشته باشه و بهش افتخار کنه ،هیچی نیستم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز