2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 254030 بازدید | 2488 پست
خب قدیم ها وضع بیشترمون همین بود توی محل ما یکی دوتا خونه تلویزیون داشتن ما می رفتیم خونه اونها نگا ...

نون و کره و پودر قند منم میخوردم بچگیام سنمم زیاد نیست ولی مزه اش خیلی خوبه

هرچی بیشتر میگذره بیشتر دلم میخواد ساکت باشم و در مورد هیچی با هیچکس حرف نزنم:) 

جگرم به اتیش کشیده شد،  

یاد خودمون افتادم،  

مامانم پوله ی لباس زیر یه پد بهداشتیو نداشت، خواهرم تعریف میکنه دستمال پارچه ایی میزاشتیم،  الان همیشه عفونت زنانه دارند، ولی برا من خ اوضاع خوب شد

خدایا به من صبری عطا فرما نزنم دهن بعضیا را سرویس کنم🤨😑

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

میفروخت دیگه نمیخرید ما سالها تلوزیون نداشتیم یا مثلا همه ظرفارو میریخت بیرون یا اتیش میزد لحاف تشکا ...

خیلی عجیب غریبه اصلا نمیفهمم چرا اینجوری میکنه😐😐😐😐

کاشکی خدا به ادمایی که روانشون بیماره بچه نده

بخاطرِ حیوانات به انسان ها توهین نکنید...

اینایی که نوشتید خ دردناکه من تو مجردی و بچگی شده بی پولی کشیدم کفش پاره پوشیدم خ خجالت کشیدن تو مدرسه وضعمون متوسط بود اما بابام اخلاق نداشت. کم کم وضعمون بهتره شد من چون بابای بداخلاق داشتم با یکی ازدواج کردم که فقط اخلاق داشته باشه به هیچیش فکرکردم الانم بدبختی شوهرم روز به روز داره بداخلاقتر میشه و از طرفی خیلی از لحاظ مالی ضعیف بود چقدر تو خونه شوهر بی پولی کشیدم و میکشم با اینکه سرکار میرم ی هزاری نمیتونم خرج کنم تقریبا میشه گفت خسیسه الانم که وضعمون یکم بهتر شده نمیذاره هی طمع میکنه چون بچگی نداری کشیده همش میخواد جمع کنه برای آینده... آینده‌ ای که شاید اصلا زنده نباشیم. وقتی هم بهش میگم دعوا میشه پس بی خیال میشم فقط خجالتهایی که باید جلوی خانوادم و همکارام بکشم به خاطر بی پولیمون... چیکار کنم خسته شدم از تحقیرشدنا😭😭

زمان ما یه کتابایی میدادن واسه ریاضی بود تمام پرسش های ریاضی تو اون بود بعد من پولشو نداشتم بدم هرروز میگفتم خانم یادمون رفته پول بیاریم. ک آخر از دفتر چندتا کتاب ک چاپشون ایراد داشت بین بچه های مثل من تقسیم کردن

اگه از من خوشت نمیاد خب ب جهندم😜منم از تو خوشم نمیاد😐✋🏻خاک توسرت بی سلیقت کنم 😐🙄
خدای من 😔😔😔😔 منم بودجه نداشتم واسه ماهانم خونریزیمم زیاد بود یادمه یه نوار و تا کامل پر نشده بود ...

این دنیا خ ناعادلانس 

دست خودم نیست ولی متنفرم از اونایی ک همیشه بر وفق مرادشون بوده زندگی

خدایا به من صبری عطا فرما نزنم دهن بعضیا را سرویس کنم🤨😑
سلام دوست عزیزم.یه گروه تو ایتا زدیم با هم دردهای خودمون درمورد تروماهای کودکی صحبت کنیم بدون ترس ا ...

میشه لینکش برا منم ارسال کنید

هُوَ رَبُّ المُستَحیل و أنت تبكي عَلَي المُمكن.او خداوند ناممکن هاست،در حالی که تو بر ممکن ها گریه میکنی
دستای مادرتو ببوسمادر من از پول بابامون دلش نمیاد ما یه چایی بخوریم به خدا باید سرتاپای مامانتو بوس ...

نه خدایی مامانم بنده خدا میره کار میکنه میده من میگه کاراتو باهاش راه بنداز طفلک ۳۰ سال بدون هیچ منتی برای من نوکری کرده خودش میره سرکار میپزه جمع میکنه میشوره . 

آنقدر مدیون مادرمم خدا میدونه

عمرم‌ رو یک نفر تباه کرد که داره زندگی شو میکنه 

از خوندن این تاپیک از دیشبه حالم بده.امشب یلداس دلو دماغ ندارم.ما بیشتر فقر فرهنگی بی سوادی و سادگی مادرم.خودم خیلی ریزو قد کوتاه بودم برای همین اعتماد بنفس نداشتم.مادرم بلد نبود حرف بزنه خجالت میکشیدم بیاد مدرسه.چون یبار اومده بود و داخل دفتر جلو همه معلمها و مدیر وقتی معلم داشت درمورد مشکل من حرف میزد وسط حرفش برگشت گفت خیلی کوچولویه و زد زیر خنده ناجور.همه یجوری نگاه کردن.اون لحظه دلم میخواست بمیرم.ازونموقع هروقت مادرمو میخواستن از مدرسه دوروز گریه میکردمو استرس میگرفتم.حتی بلدنیست فارسی حرف بزنه هنوزم.الان زندگیه خوبی دارم.مدرسه دخترام جوری میرم که همه پرسو جو میکنن ببینن مادر کی هستم.وصع مالیمون متوسط براشون سعی میکنم اصلا کم نزارم.از پدرم بگم ک بشدت بداخلاق بود.مدام میگفت ی سگ داشتم از شما بهتر بود.این نونو میدادم به سگ قدر شناس تر بود.پول داشت ولی مریص میشدیم دکتر نمیبرد.چقدررر دندون در کشیدم بچگیم.نوجوونیم چقدررر بد بود.....

لطفا لایک نکنید دوست عزیز.سپاس❤️

سلام دوستای گلم 


بیشتر این چیزهایی که گفتید من تجربه کردم


اما شاید باور نکنید ،با خوندنشون اصلا حالم بد نشد ،شاید اگه چندسال پیش بود طولانی ترین کامنت از من میشد،


من تمام حس و حالتون را به طرز وحشتناکی تری تجربه کردم،شب و روز فقط به خ و د ک ش ی فکر کردم،مشت مشت قرص اعصاب ،اما امروز اصلا حالم از یادآوری خاطراتم بد نشد،


اول مدیون خدای بزرگم هستم بعدم استاد علی مقدم،


با فایلهای این استاد می تونید تا حد زیادی دردهاتون را التیام بدید،


ی چله دارن به اسم شهد و شکر ،من تو اون چله برای تمام دردهام شکرگزاری کردم،اشک ریختم درد کشیدم و براشون گفتم شکر،


شکرگزاری نور و پاک کننده هست و اینجوری به فکرم اجازه ندادم جولان بده،


هزینه ش فقط چند دقیقه گوش دادن به فایل هست 


ارزش یکبار شنیدن داره ،هرچند منم خودم بارها و بارها گوش دادم،


جوشن کبیر را هم شرح دادن که نور امید به قلب هاتون می تابه ،مطمئنم


و اینکه دیگه خاطراتتون را جایی نگید،بنویسید و پاره کنید ولی جایی بازگو نکنید 



🌺 
از خوندن این تاپیک از دیشبه حالم بده.امشب یلداس دلو دماغ ندارم.ما بیشتر فقر فرهنگی بی سوادی و سادگی ...

الان با اینکه زندگیم خوبه ولی همیشه افسرده ام.این تاپیکو خوندم فهمیدم که مشکل از بچگیمه.بشدت درس خون بودم.یبار داشتن میرفتم مهمونی من میخواستم درس بخونم و باهاشون نرفتم.بابام گوشیه تلفن خونرو کشید با خودش برد چون فکر کرد من میخوام بمونم خونه و به کسی زنگ بزنم.پشتکار و هوش بالایی داشتم ولی شغلی ندارم و موفق نشدم

لطفا لایک نکنید دوست عزیز.سپاس❤️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792