کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

دقیقا الان من پوکی استخوان دندان خراب یائسگی زود دس دارم دلیلشم سو تغذیه بچگیمه تازه اینا فقط مریضیای جسمیمه هزار مشکل روحی و روانی هم دارم. خدا لعنت کنه پدر و مادرم رو که فقط دنیامون میاوردن

زندگی معمولی

بابام تو سرما و گرما کار کرد هیچوقت حس نداشتن چیزی که دلم میخواد رو احساس نکنم😭😭😭😭

الان گوشه بیمارستانه ۱ ماه

دلم برای چشماش تنگ شده😭😭😭😭

چقدر زجر کشید چقدر حسرت نداشتن کشید خودش تو بچگی

توروخدا برای بابام دعا کنید😭بابای مظلومم😭

دلم روشنه که جهنمی نیست

چقدر بدن آدمهایی که نمک روی زخم هستند. 

تا صفحه شش خوندم دارم گریه میکنم. برای اون لحظه ی خجالت ، برای گشنگی ، برای همه خاطره های شما که شبیه به روزای سیاه نوجونی و بچگی خودمه😔😔

توخوابم میومد قبلنا اوضاعش بد نبود میگفت من نمردم زنده ام

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

اللهم اشف کل مریض

الهی آمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

آخ آخ ...بمیرم برات. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 درکت میکنم

مثل منی که

چه تاپیک دردناکی 

انشالله همه ی اون هایی که سختی کشیدن الان به آرامش و آسایش رسیده باشند 

نسل های قبل مطالعه نداشتن درکی از فرزندپروری نداشتن همینجور بی محابا بچه میاوردن بدون اینکه به هزینه هاش فکر کنند 

ولی نسل جدید باید از این تاپیک ها و درد و دل ها درس بگیره 

اگر فقیره این زنجیره زجر و عذاب و قطع کنه 

دیگه بچه نیاره 

که اونا هم چند سال دیگه نیان همچین خاطراتی تعریف کنن :(

متاسفانه تو این سایت کم ندیدیم کسانی و که تو هزینه های خودش موندن ولی میگن وااا حالا هیچی نداریم بچه هم نداشته باشیم !!!

بچه اسباب بازی نیست 

بچه هزینه داره امکانات میخواد مواد غذایی مناسب و‌کافی میخواد 

مدرسه و کتاب و دفتر میخواد 

یه نسل آسیب دیده دوباره نباید تحویل جامعه داد

خیالت جمع حالش خوبه

از امشب پدر تو هم شریک تو فاتحه ای که هرشب برای اموات میخونم. 

فقط اگر ممکنه اسمش رو بگو و بعد زود پاک کن

ب نظرم فعلا بچه دار نشو چون افسردگی داری و بارداری و زایمان تشدیدش میکنه. اول کامل درمان کن بعد اقدام کن . در باره شوهرت هم بشین باهاش صحبت کن حرفای دلتو بزن بهش بگو من سختی ها رو پشت سر گذاشتم چرا دوباره بهم یاداوری میکنی 

دخترا بس کنید جیگرم کباب شد😭😭😭😭😭

حالا یه عده از بدبختی تو خونه پدر و عاقبت به خیری تو خونه شوهر گفتن

منم مبخام از خوشی خونه پدر ینی خونه بابام وضمون متوسط بود هر سال سه یا چهارتا مانتو داشتم با چن تا شال و یک جفت کفش و یه دونه شلوار .....

ولی خب اونطوری ک هرموقع دلمون بخاد لباس بخریم و اینا نبود ولی کهنه و زوار در رفته هم نبودیم  

اومدم شوهر کردم هر روز سرکوفت و بدبختی ک تو هیچی ندار بودی نمیدونم خونه بابات ندیدی و .....

درحالی ک اینطوری نبود سالی یک یا دو بار مسافرت میرفتبم 

شای. همرو نمیرفتیم رستوران مامانم غذا میپخت ولی مثلا از یک هفته دو وعده رو حتما رستوران میخوردیم

بقیشم مثلا گوشت چرخکرده یا مرغ میخریم مامانم میپخت 

حالا خونه شوهر ده ساله ازدواج کردم کلا. دو بار رفتم بیرون تز شهر اونم همش خودم پختم 

بابام خونش اپارتمانیه یه بار شوهرم برگشت گف بابات خونش در ندارع ک

خیلی دلم شکست خیلی  بعد ۸ سال ک این حرفو زده هنوز جای زخمش درست نشده

نمیدونم از کجا بگم ولی سرنوشت ما هم اینه دیگ🥲

رسول دورت بگردم اینقدر مهربونی❤️❤️

یاد بچگیا خودم افتادم.  خداروشکرحداقل بچه هامون دیگه اینروزا رو نمیبینن