2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 94117 بازدید | 1194 پست
خب چیکارکنم .الان غصه بخورم خوبه .نه والا ..گهگداری از خجالت .ماسک میزنم .که برم پسرمو ازمدرسه بیارم ...

عزیزم قیافه که همه زندگی نیست الان من کلی خوشگل سراغ دارم در حسرت یه خواستگارند. یا ازدواج کردن در حسرت بچه. همه قیافه برای ازدواج میخوان دیگه که تو داری الحمدلله

حدود ۱۵ سال من و مامانم با لباس های کهنه می رفتیم عروسی و موقع اعلام هدیه ها از خجالت ذوب می‌شدیم و من همیشه یواشکی یک ۱۰ تومنی به عروس میدادم🫠 دلم برای مامانم خیلی میسوزه همش یک گوشه مجلس نشسته بود ، مامانم درس خوند با همین شرایط و فوق لیسانس گرفت تو آزمون استخدامی قبول شد و الان دبیره منم دانشگاه علوم پزشکی دولتی قبول شدم  خداروشکر حدود ۵ ساله که خیلی خیلی بهتر از گذشته به خاطر تلاش های من و مامانم میتونیم زندگی کنیم و حداقل لباس میخریم 🫠

🩺💉تلاش کن نه آرزو✨️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تک تک کامنت هاتونو زندگی کردم و دردو حس کردم 

پدر من اعتیاد داشت و داره 

فقط زمستونا میره ی شهر دیگه کارگری و کل بهار و تابستون تپش خونه س و خوابه یا مشغول اعتیاد هست 

همیشه این صحنه بهم استرس میداد و میده 

دسته کیفم پاره بود خودم دوختم 

یادمه رنگ کفشم رفته بود خودم داشتم با لاک رنگش میکردم 

یادمه کلاس اول بودم دوستم خیلی لوازم تحریر خوشگلی داشت من نداشتم پولم نداشتم بخرم یکی از مداد های فانتزی ک اون وقت تازه شده بود رو دزدیدم 

داداشم از بچگی خیلی اذیتم میکرد کتکم میزد با زور میگفت باید چادر بپوشی همیشه خدا اون داشت منو کتک میزد 

همه این چیزا باعث شد ن رشته خوبی بتونم برم ن دانشگاه خوبی فقط ی چیز مضخرف انتخاب کردم ک فقط فرار کنم از خونه 

اونجام پول هیچی نداشتم هیچی رفتم توی ی سالن زیبایی کارگری میکردم تی میکشیدم براشون  دستشویی تمیز میکردم اونا خیلی پولدار بودن هروز غذا سفارش میدادن منم چون از دانشگاه میرفتم اونجا همیشه گشنه م بود منتظر میموندم تا سرشون گرم بشه یا مشتری بیاد براشون برم تو سطل اشغال ته مونده غذاشونو بخورم 

یادمه توی خوابگاه هیچی نمیخوردم چون هیچی نداشتم ک بخرم الکی میگفتم رژیمم

یا توی دانشگاه ی بار فشارم افتاد دوستم گفت حداقل ی شکلات بخر بخور ولی اونم نداشتم ک بخرم 

یا توی یخچال همیشه یواشکی از بقیه غذای بچه ها میخوردم با دست 

توی اون درس و دانشگاه م هیچوقت مدرکمو نگرفتم چون قصدم فرار کردن از خونه بود 

و خیلی چیزای دیگه............ 

ک توی حوصله م نیست تعریف کنم 

۷ ۸سال پیش موقع کنکور حدود۵ هزارتومن جمع کرده بودم کتاب بخرم اونم یک دوماه تو مدرسه چیزی نخوردم که ج ...


از کنکور نتیجه ای رسیدی؟

اگه نه. چه حسی داری بخاطر این شرایط نشد چون منم بخاطر خانوادم تقریبا از دوستام که بخاطر پول جلو افتادن عقب افتادم

حالم بده خیلی بددد ۹/۴ ،

تا اینجا اومدیم کدوم یکیتون تو فقز بودید الان رونالدو شدید اخه وقتی به کسایی که میگن بچه بیارید پول ...

میشه گفت من🫠و البته مامانم با هم درس خوندیم مامانم دبیر شد منم علوم پزشکی دولتی قبول شدم


🩺💉تلاش کن نه آرزو✨️

یه همسایه داشتم کافشن دخترش داد به من هروقت می دیدمش فرار میکردم کافشن تن من نبینه پیتزا کنار خیابون دیدم ور داشتم خوردم دلم میخواست دوستام خیلی تعریف میکردن ازدواج کردم باز بدبختی اونا از من بدتر آرزو همه چی تو دلم موند آنقدر با شوهرم تلاش کردم خداروشکر الان اوضاع خوبه ولی من دیگه به هیچی ذوق نمی کنم

میشه گفت من🫠و البته مامانم با هم درس خوندیم مامانم دبیر شد منم علوم پزشکی دولتی قبول شدم

خدا رو شکر که تونستید زندگیتون رو بسازید و الان نوفق هستید 

من فراتر از اینها منظورمه 

از کنکور نتیجه ای رسیدی؟اگه نه. چه حسی داری بخاطر این شرایط نشد چون منم بخاطر خانوادم تقریبا از دوست ...

اریییی الان هوافضا تو یه دانشگاه دولتی میخونم خدا باید عزت بده دختر 

ولی باید تلاش هم بکنیم من روزی ۱۳ ۱۴ساعت درس میخوندم

شوهرم هم خداروشکر وضع مالیش متوسطه از خودمون بهتره و خدا تو زندگیمون برکت قرار داد

خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری

من بخاطر این موضوع نذاشتم خاستگارم بیاد گفتم این منم بگیره تا آخر عمر میخواد بگه خونه بابات رو یادته

ازدواج کردین . ماهم خونمون چندان جالب نیس ینی کلا از همه ادمای این زمانه ب دوریم ...

تو فامیل مادری وضع ما از همه بهتر بود

دستمون به دهنمون میرسه خداروشکر

اما داییام اینطور نبودن...

بخاطر همین همیشه خجالت میکشیدم

هیچوقت یادم نمیره

یبار دبستان با پسرداییم که همسنم بود یه مدل کیف خریدم با دو رنگ متفاوت

واسه اون مشکی بود واسه من زرشکی

سال بعدش من یه کیف دیگه خریدم

اومده بودن خونمون منم خجالت میکشیدم ببینه کیف جدید خریدم ولی کیف اون قدیمیه

کیفمو قایم کرده بودم

اما الان که بزرگتر شدم میفهمم زندگیشون بهتر بود

الان هنوز وضع ما بهتره ولی لباسای اونا از ما بهتره!

حداقلش اینه که دایی‌ام پدرای با محبتیین

ولی من پدرم هیچ محبتی تو وجودش نیست...

من یادمه یه مدت از بس شلوار تو خونه ای نداشتم شلوار های داداشمو میپوشیدم ،مامانم یه مانتو رو ۴ ،۵ سال می‌پوشید کلا وضعمون خیلی افتضاح بود خداروشکر میکنم که از اون دوران گذشتیم

همیشه آخرش قشنگه ..پس اگر قشنگ نبود بدون آخرش نیست !!

بعضی وقتا هیچی تو خونه نداشتیم چند روز پشت سرهم فقط تخم مرغو سیب زمینی و درد و کوفت می‌خوردیم یادمه یه روز مامانم نشست انقد زد رو سروصورتش واسه اینکه حتی پول سیب زمینی و نونم نداشت ،مامانم حامله بود پدرم تو یه شهر دیگه کار می‌کرد چون مامانم حالت تهوع داشت غذا نمیپخت دروغکی میگفتم میخرم میخورم تو مدرسه اما پولی هم نداشتم ،تو سه ماه ۱۰ کیلو کم کرده بودم از اون موقع به بعد موهام شروع به ریزش کرد و بدن درد ولم نمیکنه حدودا از ۳.۴ سال پیش ،خاله بزرگم همیشه آرزو داشت با پسرخالم ازدواج کنم من اما قبول نکردم بخاطر اینکه درس میخوندم شنیدم که خاله دیگه ام بهش میگفته خانوادش متناسب خانواده شما نیس دختره اصلا به خودش نمیرسه(نمیفهمید ندارم که برسم) از نظر مالی بهتون نمیخورن شایسته پسرت دختر بگیر و...

واسم دعا کنید امسال از رشته مورد علاقم در بیام چون بخاطر افسردگی این موضوعات زیاد نخوندم ،بشم درس عبرتی برای این کودک همسرا🥲🙏🏻

دقیقا حسرت پالتوروداشتم .بهم میگفتن چرانمیخری میگفتم دوست ندارم وله له میزدم برای پالتو ..پول توجیبی ...

😭بمیرم. عزییزم. 

الان اوضاع خوبه؟

پدرت کارش چی بود؟ جمعیتتون زیاد بود؟ 

یبار ی بچه دیدم کیفش پاره بود دوروز بعد براش ی‌کیف نو‌خریدم اننننقد حالم خوب بود انقد حس خوب داشتم. خدایا انقدری بده ک‌ محتاج نباشیم. انقدری بده ک بتونیم دست بگیریم. 

parasoo1989@
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز