2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 90830 بازدید | 1169 پست

میشه با این تاپیک ساعت ها بی وقفه زار زد 

الهی که خدا برای همه ما خوش بخواد 

و برای تمام شماهایی که تو تنگ دستی و عذاب 

بزرگ شدید بهترین ایام رقم بخوره و در خوشحال و خوشبخت ترین شرایط ممکن زندگی کنید 🙏🙏🙏🌱🌱🌱🌱💐💐💐💐💐

خدا رو شکر خیلیا که اینجا تعریف کردن الان وضعیت خوبی دارن شاید از همون خانم خودنما هم وضع مالیشون به ...

بله خدا روشکر  دیگه اونقد داریم  علاوه بر اینکه دستمون جلو کسی دراز نیست میتونیم دست یکی دو نفر دیگه رو هم بگیریم 

اما فرق  ماها با ایشون اینه ما سختی کشیدیم و دردی که نکشتت قوی ترت میکنه

ولی ایشون یه عمر مفتخوری کرده...

ز گیتی دو تن  را سپاس یکی حق شناس و یکی حد شناس

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من بخاطر وضع مالی بد نتونستم برم دانشگاه درحالی که درسم خیلی عالی بود

من الان دبیرم رسمی هم هستم ولی یادمه بخاطر یک ماژیک فسفری چقدر گریه کردم الان دانش آموزان رنگ به رنگ ماژیک دارن غیرممکنه یکبار رو میزشون ببینم و یادخودم نیفتم

تا صفه ی ۲۳ خوندم دیگه واقعن مغزم نمی‌کشید بخونم بقیه رو .....ماهم یه خونواده پر جمعیت بودیم ۵ تا بچ ...

باید بوسه زد به دستان اون پدر و مادرِ شما که عزت نفس و شرافت از تک تک کارهاشون نمایانه که نذاشتن چشمتون به دستان کسی باشه

خدا حفظشون کنه برات

خدایا:عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار...... علی شریعتی 
قبلا ضعیف بودیم الان خسیسن مثلا من برای بیرون یه دست لباس بیشتر نداشتم بعد بچه یکی از فامیلامون گفت ...

ولی چه دوست های خوبی داشتی....

من همون دوست هم هیچ وقت نداشتم‌..

من همیشه از این ناراحتم هیچ وقت مامانم‌بلند‌نمیشد صبح اا واسم‌چیزی بزاره داخل کیفم‌..یا موقع پریودم به فکر پوشک من نبود .پول نمیدادن .لباس ام‌کمممممم...ولی وضعشون خوب بود. همه‌منو دختر پولدار فامیل می‌دونستن....

توی بچه‌گی دزدی میکردم صبح ها از‌جیب‌بابام‌. چون بابام‌پول نمیداد‌بهم‌....

مجبور بودم‌گشنه برم‌مدرسه .منم‌واسه همین پول برمیداشتم‌....

دانشگاه ام‌ثبت نام کردم آنقدر غر زدن انصراف دادم‌....

بعدها متاهل شدم‌خوندم‌درسم‌......

هر وقت میگفتم‌فلان‌چیز برام‌بخر میگفتن عروس بشی‌میخریم‌واست ...ولی نخریدن و گفتن شوهرت باید بخره ...که توی تایپیک هام هست .........


مشاور و روانشناس هستم.دارای مدرک فوق لیسانس.. سوالی بود در خدمتم 😊
من الان دبیرم رسمی هم هستم ولی یادمه بخاطر یک ماژیک فسفری چقدر گریه کردم الان دانش آموزان رنگ به رنگ ...

همینکه‌الان‌ موفق هسی خداشکر کن‌..همه ماها یه ناراحتی داریم‌از بچه گی 

مشاور و روانشناس هستم.دارای مدرک فوق لیسانس.. سوالی بود در خدمتم 😊

ماهم نداشتیم خیلی بد بود مادر بزرگم عیدا خودش میرفت بازار واسمون لباس میخرید خدا رحمتش کنه نداشت اونم بدبخت بود هرچی ارزونترین بود میخرید میاورد ماهم میپوشیدبم ولی میدیم همه چیا دارن خیلی غصه میخوردم زمستون بود کاپشن نداشتم منطقمون کوهستانیه واقعا سرد بود بابام رفت از خشکشویی دوستش ی کاپشن دست دوم وکهنه که پسرونه بود واسم اورد انقدر گریه کردم ولی پوشبدمش چاره ای نداشتم همه مسخرم میکردن 😔بدترین قسمتش این بودکه بیست سالم بود بزرگ بودم یعنی چون نداشتیم و بدبخت جمع بودیم تو خونه عمم مجلسی بود گوشی نوه عمم گم شد گفته بودن من دزدیدمش همه بد نگاهمون میکردن هیچوقت یادم نمیره خدایا😭

خدا چه قشنگ میگه:اگر عالم و آدم مخالفت باشن!فقط کافیه من بخوام میرسونمت، مطمئن باش

نه واسه همه توضیح دادم برای شمام که قابل احترامین میگم من و خانوادم تا ۱۵ سالگی من منتظر بودیم چون خ ...

عزیزید

من چندصفحه اومدم جلو دیدم کسی نپرسیده بود بخاطر همین ازتون پرسیدم

چقدر ماراحت کننده سرم تیر کشید🥺

امیدوارم خوشبخت باشی

یاد خودم افتادم.بخاطر نداری نتونستم دانشگاه برم با اینکه درسم عالی بود.دوره دبستان و راهنمایی هم از لحاظ لباس بد نبودیم خانواده مامانم بهمون میرسیدن مامانم خیاط بود ظاهرمونو حفظ میکرد.ولی برا خورد و خوراک خیلی کم داشتیم،مثلا یادمه اکیپ مون بعد امتحان جمع میشدن کلی خوراکی میخریدن دور هم میخوردن من چون پول نداشتم تو جمع شون نمیرفتم و بعد امتحان خودمو گم گور میکردم. الان که میتونم برا دخترم خوراکی بخرم صدبار خدا رو شکر میکنم که دختر من قرار نیست برا خوراکی حسرت بکشه.خدایا شکرت

یه صلوات برا امام زمانم میفرستی؟          گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین،خانه آباد شدم من اُوون آباد حسین
عزیزیدمن چندصفحه اومدم جلو دیدم کسی نپرسیده بود بخاطر همین ازتون پرسیدمچقدر ماراحت کننده سرم تیر کشی ...

قربونت 

راستش زیاد بهش فکر نمیکنم ولی درکل الانم ب همون اندازه تو رفاه هستم 

ماهم نداشتیم خیلی بد بود مادر بزرگم عیدا خودش میرفت بازار واسمون لباس میخرید خدا رحمتش کنه نداشت اون ...

الان زندگیتون چطوره؟


نمیدونم چرا از همه دارم این سوالو میپرسم و امیدوارم تمام درد و رنجهاشون تموم شده باشه🥺

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز