عزیزم من شصت پام همیشه از کفشم بیرون بود مدرسه یبتر میخاست کفش بدن بهم سایزم نبود
برنجو روغن هم مدرسه میدادن بهمون.
معلم کلاس دومم وقتی فهمید مامانم بچه زایمان کرده لباسای نوزادی بچه هاشو اورد برام بردم خونه و... ....... شب چله مامانم یه دونه پرتقال توی لوله بخاری قایم کرده بود همونو اوردیم خوردیم ...چادرمو پشت و رو میکرد
مانتو خالمو کلاس اول پوشیدم و .....بگم یا بسه😂😂