2777
2789
چطوری خلاص شدی ؟ من درگیرم ونمیدونم چیکار کنم

باید بری پیش کسی ک بلد باشه بتونه اونارو ازت دور کنه


وضعیت من وحشتناک بود

من هم مبدیدم هم صداشونو میشنیدم هم نمیذاشتن من بخوابم..منو داغون کردن

قصد کشتن منو داشتن

اندی: یه چیزی هست درون تو که اونا نمیتونن بهش برسن یا لمسش کنن،اون ماله توعه !رد : درباره چی صحبت می کنی؟اندی: امید ⭐️🐋                                                       وطنم رها خواهی شد شاد خواهی شد..✨                            من یه دختر آزاده ام🙋🏻‍♀️ ‌/                                                   🌸اتفاقا ناراحت شو،بذار حس غم و دلتنگی و عصبانیت خفه ت کنن،اون آهنگی که غمگینت میکنه چون باهاش خاطره داری رو پونصد بار گوش بده،تمام اتفاقای بدی که بهت آسیب زدنو هرشب قبل خواب مرور کن.برای نبودن یه آدم تو زندگیت که هنوز توی قلبت نمرده غصه بخور،با کله برو توی خطر،توی تمام حسای بد و با سلول سلول بدنت حسشون کن. احساساتتو نادیده نگیر. با تموم وجود زندگیشون کن تا تایم طولانی که باید برای اتفاقای بد بگذرونی بگذره.تا بتونی برای همیشه بپذیریشون و یه نفس راحت بکشی. تا توی ذهنت برات تموم شن یجا.فرارنکن.واسا از حقیقتای تلخ زندگیت و احساساتت کتک بخور.چون اگه نادیدشون بگیری تو ذهنت برات حل نشن،یا یه مدت براشون ناراحت نمونی حسودیشون میشه و دیر یا زود دوباره بهت حمله میکنن و نابودت میکنن،به تازگی روز اول..🌸
مادرشهیده هزینه ای هم ازتون گرفت ؟

فقط ده هزار تومن باورت میشه؟

اونم خودش نگف..گف هیچی نمیخوام مامانم اصرار کرد گف هرچی خودتون دادین مامان منم ده هزارتومن دادش😕پول ذاغشو

خانواده من ب اون دعانویسا نزدیک صدملیون هزینه کردن

من خوب نشدم

مثلا ی دعانویس جیرفت ده ملیون ازما گرفت،هیچکاری برامن نکرد

اندی: یه چیزی هست درون تو که اونا نمیتونن بهش برسن یا لمسش کنن،اون ماله توعه !رد : درباره چی صحبت می کنی؟اندی: امید ⭐️🐋                                                       وطنم رها خواهی شد شاد خواهی شد..✨                            من یه دختر آزاده ام🙋🏻‍♀️ ‌/                                                   🌸اتفاقا ناراحت شو،بذار حس غم و دلتنگی و عصبانیت خفه ت کنن،اون آهنگی که غمگینت میکنه چون باهاش خاطره داری رو پونصد بار گوش بده،تمام اتفاقای بدی که بهت آسیب زدنو هرشب قبل خواب مرور کن.برای نبودن یه آدم تو زندگیت که هنوز توی قلبت نمرده غصه بخور،با کله برو توی خطر،توی تمام حسای بد و با سلول سلول بدنت حسشون کن. احساساتتو نادیده نگیر. با تموم وجود زندگیشون کن تا تایم طولانی که باید برای اتفاقای بد بگذرونی بگذره.تا بتونی برای همیشه بپذیریشون و یه نفس راحت بکشی. تا توی ذهنت برات تموم شن یجا.فرارنکن.واسا از حقیقتای تلخ زندگیت و احساساتت کتک بخور.چون اگه نادیدشون بگیری تو ذهنت برات حل نشن،یا یه مدت براشون ناراحت نمونی حسودیشون میشه و دیر یا زود دوباره بهت حمله میکنن و نابودت میکنن،به تازگی روز اول..🌸

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باید بری پیش کسی ک بلد باشه بتونه اونارو ازت دور کنهوضعیت من وحشتناک بودمن هم مبدیدم هم صداشونو میشن ...

یکی برام یرکتاب باز کرد گفت پری گربه سیاه نظر داره بهت ،اذیتت میکنه،سه سال یه طرف صورتم درگیره هزاران دکتر رفتم تشخیص نمیدن چیه ،درد شدید دارم 

فقط ده هزار تومن باورت میشه؟اونم خودش نگف..گف هیچی نمیخوام مامانم اصرار کرد گف هرچی خودتون دادین مام ...

چند وقته رفتی پیشش ؟ حتما باید حضوری باشه ؟ دعانویسه ؟

لایک نکنید .توروخدا 
یکی برام یرکتاب باز کرد گفت پری گربه سیاه نظر داره بهت ،اذیتت میکنه،سه سال یه طرف صورتم درگیره هزارا ...

ببین عزیزم تو مشکلت بامن فرق داره

من اوایل صداهای عجیب غریب میشنیدم

بعدم کامل میدبدمشون

جنی ک دیدم صورتش شبیه خودم بود ولی بااین تقاوت ک من موهام صافه اون موهاش فر بود..قد خیلی بلندی داشت لباسش کلا سفید بود بین زمین و اسمونم معلق..میخوابیدم کابوس میدبدم هنینکه ازخواب میپریدم تو تاریکی جلوخودم میدبدمش


چراغو روشن میذاشتم صدای جارو زدن از رو حیاط میشنیدم یا صدای قدم زدن


تمام بدن من کبود بود من رفتم دکتر کلی ازمایش نوشتن برام گفتن سالمی..مثلا یکی احتمال داد پلاکت خونم افتاده چون کبود بود ولی رد شد

ن مریضیم ن کبودیام هیچکدوم دلیل پزشکی ندلشتن یعنی سالم بودم دکترا میگفتن نمیدونیم چته

من هم میدبدمشون و هم مریض شده بودم

اون مادرشهید بهم گف چون دعا دادن ب خوردت ک مریض شدی

اندی: یه چیزی هست درون تو که اونا نمیتونن بهش برسن یا لمسش کنن،اون ماله توعه !رد : درباره چی صحبت می کنی؟اندی: امید ⭐️🐋                                                       وطنم رها خواهی شد شاد خواهی شد..✨                            من یه دختر آزاده ام🙋🏻‍♀️ ‌/                                                   🌸اتفاقا ناراحت شو،بذار حس غم و دلتنگی و عصبانیت خفه ت کنن،اون آهنگی که غمگینت میکنه چون باهاش خاطره داری رو پونصد بار گوش بده،تمام اتفاقای بدی که بهت آسیب زدنو هرشب قبل خواب مرور کن.برای نبودن یه آدم تو زندگیت که هنوز توی قلبت نمرده غصه بخور،با کله برو توی خطر،توی تمام حسای بد و با سلول سلول بدنت حسشون کن. احساساتتو نادیده نگیر. با تموم وجود زندگیشون کن تا تایم طولانی که باید برای اتفاقای بد بگذرونی بگذره.تا بتونی برای همیشه بپذیریشون و یه نفس راحت بکشی. تا توی ذهنت برات تموم شن یجا.فرارنکن.واسا از حقیقتای تلخ زندگیت و احساساتت کتک بخور.چون اگه نادیدشون بگیری تو ذهنت برات حل نشن،یا یه مدت براشون ناراحت نمونی حسودیشون میشه و دیر یا زود دوباره بهت حمله میکنن و نابودت میکنن،به تازگی روز اول..🌸
چند وقته رفتی پیشش ؟ حتما باید حضوری باشه ؟ دعانویسه ؟

این اتفاق چهارسال پیش برامن افتاد..من شنیدم ک مادر شهید فوت شده نمیدونم واقعیتع یا ن

من مدیونشم😔

اندی: یه چیزی هست درون تو که اونا نمیتونن بهش برسن یا لمسش کنن،اون ماله توعه !رد : درباره چی صحبت می کنی؟اندی: امید ⭐️🐋                                                       وطنم رها خواهی شد شاد خواهی شد..✨                            من یه دختر آزاده ام🙋🏻‍♀️ ‌/                                                   🌸اتفاقا ناراحت شو،بذار حس غم و دلتنگی و عصبانیت خفه ت کنن،اون آهنگی که غمگینت میکنه چون باهاش خاطره داری رو پونصد بار گوش بده،تمام اتفاقای بدی که بهت آسیب زدنو هرشب قبل خواب مرور کن.برای نبودن یه آدم تو زندگیت که هنوز توی قلبت نمرده غصه بخور،با کله برو توی خطر،توی تمام حسای بد و با سلول سلول بدنت حسشون کن. احساساتتو نادیده نگیر. با تموم وجود زندگیشون کن تا تایم طولانی که باید برای اتفاقای بد بگذرونی بگذره.تا بتونی برای همیشه بپذیریشون و یه نفس راحت بکشی. تا توی ذهنت برات تموم شن یجا.فرارنکن.واسا از حقیقتای تلخ زندگیت و احساساتت کتک بخور.چون اگه نادیدشون بگیری تو ذهنت برات حل نشن،یا یه مدت براشون ناراحت نمونی حسودیشون میشه و دیر یا زود دوباره بهت حمله میکنن و نابودت میکنن،به تازگی روز اول..🌸

این اتفاقی رو که میگم؛ برمیگرده به ۱۸ ؛ سال پیش؛ با یکی از دوستای شوهرم و خانومش رفتیم شهرستان؛ بین راه یه روستای زیبایی بود که مناطق بکری داشت؛ چون تعریفشو زیاد شنیده بودیم؛ تصمیم گرفتیم بریم اونجا؛ 

جایی که رفتیم مثل دره بود.که پایینش رودخونه داشت؛  و بالای دره پر از درخت و گل و گیاه؛.

یعنی بغیر ما ۴ نفر هیچکی اونجا نبود.

هر گاه که تسلیمم  در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر.هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر. ( حضرت مولانا )
این اتفاقی رو که میگم؛ برمیگرده به ۱۸ ؛ سال پیش؛ با یکی از دوستای شوهرم و خانومش رفتیم شهرستان؛ بین ...

من به اتفاق سمیرا(خانوم دوست شوهرم ) رفتیم از بالای دره؛ برگ میم جمع کنیم؛  در حال صحبت بودیم باهم ؛ که صدایی اومد و گفت؛ نکنین برگا رو؛ تا صورتمون رو برگردوندیم ببینیم چیه؟ یه سر تاسی به سرعت برق ؛ رفت تو سبزه های پشت سرمون.ماهم از ترس برگا رو ریختیم همونجا و فرار کردیم‌

هر گاه که تسلیمم  در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر.هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر. ( حضرت مولانا )
من به اتفاق سمیرا(خانوم دوست شوهرم ) رفتیم از بالای دره؛ برگ میم جمع کنیم؛ در حال صحبت بودیم باهم ؛ ...

هراسان اومدین به شوهرامون گفتین؛  اومدن همونجا رو نگاه کردن؛ چیزی نبود؛ گفتن خیالاتی شدین؛ اینجا هیچی نیس.

خلاصه اومدیم ؛ پیش شوهرامون ؛ ناهار رو خوردیم ؛ بعدش شروع کردن به بازی ؛ و آب رو خونه رو می‌ریختن رو ما‌.

چون آب خیلی سرد بود؛ گفتم بسه دیگه؛ سرما میخوریم؛ نشسته بودیم که خشک بشیم؛ دوست شوهرم نا غافل ؛ یه ظرف بزرگ آب ریخت رو خانومش؛  یه لحظه شوک شد؛خیلی ترسید‌

تازه اول ماجرا شروع شد

هر گاه که تسلیمم  در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر.هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر. ( حضرت مولانا )
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز