امشب یه ادم نیازمند اومد در خونه مادرشوهرم زد مادرشوهرم براش غذا گذاشت خورد یه مقدارم شیرینی شکلات بهش دادیم چیز زیادی تو خونه نداشتیم در حد وسعمون اون شخص نیازمند یکم شیرین عقل بود و یه مادر پیر مریض داشت به خاطر مادرش پیاده میرفت هر غذایی خوردنی چیزی جمع میکرد میزاشت تو کیسه میبرد انقدر نجیب و با معرفت تشکر میکرد دعا میکرد