جاریم خیلی اذیتم کرد هم زبونی هم حسادت هم پشت سرم با مادرشوهرم غیبت میکنه و اونو طرف خودش میکنه
چند سالیه رابطم باهاش کمرنگ شده
اما یاد کارهاش میفتم دلم کباب میشه هیچ وقت نمیبخشمش
به خدا سپردمش خدا خودش سرش اورد روز به روز مشکلاتش بیشتر میشه برادرشوهرمم بدبخت کرده با خودش
تو دلم همش میگم این نتیجه دل شکستن ها بود .
باز میگم نباید به بد کسی راضی باشم براش دعا میکنم خدا مشکلاتشو حل کنه
اما جواب دل شکسته من چی ،؟ابرویی که از من برد با حرفهای نامربوطش چی؟لطگه هایی کا هنوز که هنوزه میزنه چی
اعصابم خرابه با این ادمها