2777
2789
عنوان

به شوهرم عمل ندادن

| مشاهده متن کامل بحث + 58195 بازدید | 1506 پست

هتل به اون دلایل که گفتی اذیتین و نمیشه مدتی بمونی؛ خونه مادر هم بالاخره حرفهای متفرقه هست طاقت نمی کنی اونجا هم؛ اصلا در هر شرایطی مادرا خدا حفظشون کنه‌، بدشون نمیاد نقبی به گذشته بزنن حالا برای شما این دلخوری هم هست خوب میگن دیگه دلسوزته. ان شاالله مادر بشی. خونه ام که شما تک و تنها بری بنگاه ببرنت خونه ببینی؟ خودشونم باشه بهتره. می خوای هم بگو: من فقط پا تو خونه خودم میذارم همون حرف همسرتونو بپذیر سه دانگ به نامت بزنه دیگه میشه مال خودت بعد برو. در کل منظورم این است اگر قرارِ خودت بری خودتم با یک تلفن برگردی پس کار دلگرم کننده ای بکنن برگردی البته چون خودشون پیشنهاد دادن توام سبک نشی .

به زیباییت نناز به تبی بند است ؛ به مالت نناز به شبی بند است. با خدا باش پادشاهی کن، بی حیا باش هر چه خواهی کن. تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد.زمین گرده و محاله رفتاری که با دیگران کردی کسی  سرت نیاره.عاشق خدا و ۱۴ معصوم هستم. دنیا فانی ست

عزیزم من چقدر دوست دارم تو خوشبخت باشی 

منم بابام معتاد بود ولی آینده من مثل تو نشد 

قرار بود منم دکتر شم ولی قسمت نبود 

تو آینده دلخواه من شدی 

امیدوارم خیلی خوشبخت باشی💜🫂😘

عضوگروه نارنجی🧡تاریخ شروع ۱۰/۲۵🧡وزن اولیه۷۲😬وزن ثانویه ۱۱/۵:۶۹/۸۰۰😎وزن ثالثیه😅 ۶۸/۶۵۰:۱۱/۱۶😉وزن هدف اول ۶۵🔐هدف دوم۶۰🔐هدف نهایی ۵۸🔐💛من موفق میشم،دیگه وقتی عصبی بشم شکلات نمیخورم نوشابه انرژی زا و چیپس و کیک و کلوچه ممنوع🤧😜،،دوستان،کارآگاهان،کنجکاوان تاپیک اول مال من نیستتت من متاهلم چندساله ازدواج کردم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اره شوهرم زنگ زد باز کلی خواهش که شب بیا خونه گفتم نه گفت پس من نمیرم خونه گفت میام هتل پیشت گفتم نه ...

در مورد خونه هم یکی اینجا خیلی قشنگ نوشته بود که ما هرکدوم طبق شرایط خودمون نظر میدیم! 

فکر کردم که واقعا درسته،

آستانه ی صبر ما با هم فرق داره، ممکنه یه حرف و رفتار واسه ی من نهایت توهین باشه واسه یکی دیگه اونقدرا هم غیر قابل گذشت و بخشش نباشه! ممکنه شرایط واسه ی من جوری باشه که مطمئن باشم با یکم پافشاری میتونم خواستمو عملی کنم، یکی فکر کنه این پافشاری اوضاع رو بدتر میکنه! ممکنه من علاقه و عشق رو در انجام دادن یه سری از کارها بدونم،یکی دیگه فکر کنه نیازی بهش نیست!

من الان فکر میکنم جابجایی این خونه به حفظ شخصیت و حرمت تو کمک میکنه و مهم ترین اتفاقی که میفته اینه که رفت و آمدها به منزلت کنترل میشه! این اصلا کم چیزی نیست، یه گره بین دو نفر توی زندگی ممکنه حتی ملزم به طی زمان باشه ولی باز شه،ولی گاهی وقتا دخالتای بی جا اون گره رو کور میکنه! به دنبال کنترل این رفت و آمد حرف ها و دخالت ها و رفتارها هم کنترل میشه، ممکنه نظر یکی دیگه این باشه که این خونه ی شماست و برگشتنت به خونه به خاله و مادرشوهر نشون میده که حرفهاشون تاثیری نداشته، و شما به زندگی عادی و آرامش برگشتین. و هر دوتا تصمیم میتونه با توجه به شرایط و موقعیت شخصی تو درست باشه.

از طرفی شما باید برای اصلاح و تغییر یه سری از رفتارها در همسرت تلاش کنی، و این تغییر صرفا با قول دادن و حرف در یک آدمی که ۳۰ سال یه رفتارهایی در وجودش نهادینه شده عوض نمیشه، باید از یه جا شروع شه و در عمل این اتفاق کم کم بیفته

اگر میبینی الان فرصت مناسبی برای این تغییره ازش استفاده کن، هر جوری که میتونی کیفیت زندگی و رابطتتو ارتقا بده، اگر میبینی ممکنه بعدا یه فرصتی پیش بیاد صبر کن، اگر میبینی ممکنه دیگه هرگز موقعیتی پیش نیاد که بتونی ازش برای استقلال زندگیت استفاده کنی خیلی بیشتر فکر کن که الان چیکار کنی!

تو شایسته و لایق بهترینهایی، امیدوارم هر راهی که انتخاب میکنی واست خیر باشه🧡

حالا دوستان عزیز میان که این مدت حقیقتا استفاده کردم از حرفهاشون ، قطعا نظرات بهتر و کارامدتری میدن اما فعلا این به نظرم رسید. میدونی اهوجان شما اگر یکم بلا بودی یکم صبور بودی حساس نبودی خیلی راحت میشد قشنگگگ همشونو  نشوند سرجاشون اما کلا خمیره ت حساس و عاطفی هستی و دلتنگ میشی... گریه می کنی.. احساسی میشه خیلی نمیشه رو این برنامه ها مانور دا و ببین اون روان درمانگر دومی که خوشت اومده بود چی میگن از ایشونم کمک بخواه.

به زیباییت نناز به تبی بند است ؛ به مالت نناز به شبی بند است. با خدا باش پادشاهی کن، بی حیا باش هر چه خواهی کن. تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد.زمین گرده و محاله رفتاری که با دیگران کردی کسی  سرت نیاره.عاشق خدا و ۱۴ معصوم هستم. دنیا فانی ست

در مورد خونه هم یکی اینجا خیلی قشنگ نوشته بود که ما هرکدوم طبق شرایط خودمون نظر میدیم! فکر کردم که و ...

اره همین طور آدم ها متفاوت هستند چون فرهنگشون  عقایدشون خواسته هاشون ارزش هاشون باهم متفاوت!

شاید چیزی که برا بقیه ارزش باشه برا من بی معنی باشه 

و شاید گفته های من برای یه عده دیگه تخیلی و رویایی

چندوقت پیشا یه دکتر روانشناس یه بحثی رو روایت کرد که خیلی جالب بود

خانم و آقایی ازهم جدا شده بودند و دلیل طلاق نگذاشتن لیوان داخل ماشین ظرفشویی بود !!!

آقاهه گفته بود من خونه خریده بودم ماشین امکانات خوب رفاه اما سر یه لیوان که اونو تو ماشین ظرفشویی نذاشتم کارمون به جدایی رسید

وقتی از آقا راجع به قصه‌ی لیوان و سینک پرسیدم گفت: گاهی وقت‌ها، لیوان‌های استفاده ‌شده رو کنار سینک آشپزخانه می‌ذاشتم، در حالیکه ماشین ظرف‌شویی همون کنار بود. برای من الانم این قضیه مهم نیست، اون‌ موقع هم‌ مهم‌ نبود. ولی برای اون مهم بود. هر بار که اون وارد آشپزخانه می‌شد و لیوانی که کنار سینک گذاشته بودم رو‌ میدید، انگار یه جا از بدنش با کاغذ بریده میشد و من اصلا متوجه داستان نبودم


رابطه ما با یک انفجار شدید از هم‌ نپاشید، رابطه در اثر خونریزی به خاطر ده هزار بار بریدگی با کاغذ مُرد!!!!!

بعدها فهمیدم موضوع اصلا لیوان نبود، موضوع توجه بود!!!!!!. موضوع این بود که اون بارها سعی کرده بو‌د به من نشون بده که چطور می‌تونم بهش احترام بذارم ولی من هر بار از این موضوع طفره رفته بودم. بی‌توجهی من طبیعتا بی‌احترامی تعبیر میشد. بهش گفتم: انگار هر وقتی که اون لیوان رو اونجا می‌ذاشتی، همسرت رو با کاغذ زخمی می‌کردی!!!!. انگار به معنای واقعی کلمه بهش می‌گفتی "سلام. من احترامی برات قائل نیستم و به نظر و دیدگاه‌ت اهمیت نمیدم. برای من اینکه ۴ ثانیه از زمانم رو صرف قرار دادن لیوانم در ماشین ظرفشویی نکنم مهمتره تا تو".

این مطلب با اقتباس از مقاله‌ای با عنوان The Marriage Lesson That I Learned Too Late و کتابThis Is How Your Marriage Ends: A Hopeful Approach to Saving Relationships به نویسندگی Matt Fray نگارش شده است

اره همین طور آدم ها متفاوت هستند چون فرهنگشون عقایدشون خواسته هاشون ارزش هاشون باهم متفاوت!شاید چیز ...

شاید از دید بعضی ها خانم اشتباه کرده یا حتی حماقت کرده که به خاطر یه لیوان زندگیشو نابود کرده اما برای این خانم احترام ارزش و اولویت زندگیش بوده!!

مثلا من خودمم ماشینی که همسرم خودش خریداری کرده اما با جنجال و دعوا و خواسته من بنامم بشه برام بی ارزش چه برسه بخواد ماشین پدرش رو بنامم بزنه

برای من خریدن گل مورد علاقم پیاده روی دونفره وایسادن کنار سینک و دوتایی ظرف شستن احترام به عقایدم درک کردنم مهم و با ارزش

چون پشت این گل و احترام به عقاید قلب و ذهن و خواسته انسانی مطرح

اما پشت اون خونه اجبار محبت زوری و رفتار ربات گونه!!!!

 من دیکته کنم اونم بنویسه انگار ک با یک ربات ازدواج کردم

حالا شاید کسی شرایطش رو نداشته باشه مثلا از نظر مالی  برای خرید حتی یه جوراب وابسته همسرش باشه خب قطعا این چیزا نمیتونه اولویتش باشه یا اینکه مستقل باشه اما توان و استقامت روحی مناسبی نداشته باشه 

 من از نگاه و دیدگاه خودم راهنمایی کردم و اصلا قصد تحمیل کردنش رو ندارم 

اما در نهایت هدف همه ما خیر امیدوارم که هرچی خیر برای اهوانه عزیز پیش بیاد

من پست اولتو خوندم

ببین چیرایی که میگی اصلا غیر طبیعی نیست

خیلی اطرافم پزشک داشتم یکیشون تاخودکشی پیش رفت از بس استادا بی اخلاق و اذیت کن بودن

فقط باید همسرتو تامین روحی کنی تا این دوران سخت بگذره و تخصصش تموم شه

بچه ها شوهرم صبح اومد جلو در خونمون، حلیم اورده بود زنگ زد گفت اگر نیای زنگ خونه رو میزنم برای اینکه مامانم بیدار نشه رفتم. بازم حرفهای تکراری که هرر کاری بگی میکنم. خونه میگیرم و دیگه با ستاره حرف نزدم و اصلا فکر میکنم وجود ندارن و این حرفها.

گفتم خب باشه خونه بگیر من برمیگردم بعد میگه مگه خونه گرفتن کار یکی دو روزه؟ برگرد خونه باهم بگردیم دنبال خونه گفتم نه فقط برای جمع کردن وسایل میام خونه

بچه ها شوهرم صبح اومد جلو در خونمون، حلیم اورده بود زنگ زد گفت اگر نیای زنگ خونه رو میزنم برای اینکه ...

خوبه شوهرت داره تلاش میکنه 

عزیزم تو ک تصمیمت جدیه تو خونه بگردید پیدا کنید چون زمان میبره واقعا  

در مورد خونه هم یکی اینجا خیلی قشنگ نوشته بود که ما هرکدوم طبق شرایط خودمون نظر میدیم! فکر کردم که و ...

دقیقا این حرفو من گفته بودم که همه باتوجه به زندگی و شرایط خودشون نظر میدن 

چرا اینو گفتم؟

بخاطر اینکه من بااین گفته ها و شنیده ها ونظرات زندگی کردم و تجربه کردم

استارتر از خاله شوهرش تهمت شنید من دقیقا از خاله خودم تهمت شنیدم

چرا؟ چون خاله من چشم نداره بالاتر از خودش ببینه وقتی دید زندگی من از دخترش بهتره خواست با این تهمتا کاری کنه همسرم منو طلاق بده ولی خب اخرش چیشد خودشو جلو خانواده و همه فامیل خراب کرد همینم شد که سبب خیر شد اتفاقا الان ۱۰ ساله که قهریم باهاشون و اراااااامش اومد تو زندگیمون 

یا اینکه من و همسرم تا یه بحث کوچیک میشد بینمون خانوادم میگفتن طلاق بگیر ولش کن فلان و از این حرفا 

نه شوهر من اخلاقش با بابام یکی بود که مادرم برا من نسخه میپیچید جداشو نه زندگیم شبیه مامانم و‌بقیه بود که بشینم به حرفا و گفته های اونا گوش کنم و‌طبق زندگی ای که اونا تو تصوراتشونه پیش برم در صورتی که زندگی پستی و بلندی زیاد داره قرار نیست من همش برم قهر یا خونمو ترک کنم یا سریع جا بزنم و فکرکنم به اخر خط رسیدم


الانم میدونم استارتر زندگی و شوهرشو خیلییییییی دوست داره و حتی بیش از اندازه دلتنگه دوستان بجای اینکه استارترو اروم کنن و کاری کنن بره پیش شوهرش و این دوری تمام بشه و... هی اتیشو تندتر میکنن و هی میگن نه بمون هتل - نه خونه نریااااا تا خونه بگیره نه برنگردیاااا فلان کن و بمان کن

خب بابا اون خونه مال استارتر و همسرشه بنام همسرشه 

حالا هرکی میخواد خریده باشه مهم اینه الان بنام همسرشه و مالشونه

مادرشوهر و خاله شوهر چرا این حرفارو میزنن چون حسودن چون سوختن چون چشم ندارن رفاه عروسشون ببینن 

استارتر چرا باید از خونش دور بشه !!! ادمای اضافی رو بجاش از دورش پاک کنه حالا هرکی میخواد باشه


اگه ادم بخواد اینجوری فکرکنه پس خونه ای که از بنگاه معامله میکنیمم مال ما نیست ما بنگاه داره 


(استارتر همسرت اگه تماس گرفت یا اومد دنبالت برو سر خونه زندگیت دوری و جدایی جز اسیب چیزی نداره)

تا تمام شدن موقعیت همسرت صبر کن عجله هم نکن برای خونه پیدا کردن ، یکسال و سه ماه داره چشم بهم بزنی تمام شده بعد انشالا میرین جای دیگه 

تا این مدتم با خانواده شوهر رفت و‌ امد نکن 

فضولاهم خواستن بیان خونت رودبایستی رو بزار کنار بگو خونه نیستیم

بگو مسافرتیم الکی  بگو شرایط مهمانداری نداریم

زندگی رو به خودت و همسرت تلخ و سخت نکن (برگرد)

بچه ها شوهرم صبح اومد جلو در خونمون، حلیم اورده بود زنگ زد گفت اگر نیای زنگ خونه رو میزنم برای اینکه ...

 آهویی چند وقته همدیگرو ندیدید؟خدایی این قسمت از حرفاش درسته که خونه رو یکی دوروزه نمیشه گرفت ..میخوای باهاش هماهنگ کن برید بگردید دنبال خونه ولی نرو خونتون که خیالش راحت شه.

این سری بوست نکرد؟😁


عزیزم توروخدا پسش نزن 

ی جوری پیش برو که باز هم بیاد 

قهر قهر نباش . آشتی آشتی هم نباش . 

به نظر من برگرد خونت با هم برید دنبال خونه.  به اندازه کافی زهر چشم گرفتی از مادر شوهرت. نذار شوهرت به دوری ازت عادت کنه. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792