من سعی کردم نظرات همه رو بخونم و بیشتر فکر کنم که چه تصمیمی درست تره، شخصا در جایگاهی نیستم که بخوام واسه ی زندگیت نطر بدم، ولی باور کن مشکل اصلی تو خاله و مامانش نیستنا! مشکل تو اقتدار نداشتن شوهرته، ۳۰ سال تو ناز و نعمت بزرگ شده و یاد نگرفته تو سختیا چیکار کنه،چجوری مدیریت کنه، چجوری حریم زندگیشو حفظ کنه
مگه تو خالشو چند بار میبینی؟ مادر شوهری که کیلومتر ها دور تر داره زندگی میکنه رو چند بار میبینی؟
اونی که باید عوض شه کسیه که داره هر روزشو با تو زندگی میکنه
به نظرم موقعیت مناسبیه برای شروع تغییراتش! اگر که ساپورت مالی نداشت بهت اصرار نمیکردم واسه این کار،
از یه طرف اصلااا حرفایی که بهت زدن تو کتم نمیره! یعنی هر چی فکر میکنم چه توهینی از این بالاتر میتونه باشه چیزی به ذهنم نمیرسه،
بذار همسرت بفهمه برای نگه داشتنت باید یه چیزایی رو تو خودش و خانوادش تغییر بده
تو نباید دغدغت دخالتها و حرفای اونا باشه هر لحظه! نباید دغدغت اکسشو و استوری هاش و ستاره و...باشه
تو حقت آرامشه، حقت امنیت و عشقه، حقت حمایت و پشتیبانیه
مگه تو واسه نگه داشتن و آرامشش از خونوادت فاصله نگرفتی؟ حالا نوبت اونه که واسه تو یه کاری کنه، حتی اگر باباش هم پول خونه ی جدید رو بده به مامانش گوشزد میکنه که تو زندگیتون دخالت نکنه، بحث الان دوری از خونوادش نیست که این خود به خود اتفاق میفته، بحث منت و توهین و تحقیریه که تو واسه این خونه شدی!