خانما نزدیکای صبح
دیدم رفتم مکه یهو گفتن کعبه آتیش گرفته دیدمم اتیش بلند شد بعد که تموم شد چیزی جز یه پرچم ابا عبدلله نموند برهوت شد گفتن جناب خامنه ای میاد نماز بخونه من چون پریود بودم نخوندم ولی یه اشنایی رو موقع نماز خوندن دیدم
بعدیه خانم چادری با همون پرچم اومد گف قراره اینجا معجزه بشه کعبه دوباره سبز بشه تو دلم گفتم الکی میخوان خودشون بسازن بعد دیدم همه گفتن کعبه برگشت نگا کردم دیدم نشستم بالای کعبه ولی یه قصر خیلی بزرگتر سبز شده بود که دو طرفش مجسمه شیر شمشیر به دست بود (دقیقا همون که تو پرچم بود) دیدم همه رفتن جلوی اون قصر سجده کردن یهو ترسیدم ولی دیدم اومدم پایین رفتم منم سجده کردم استغفار کردم گفتن جلو کعبه یکی مرده همه رفتن دیدم خودمم دهنم پرخون بود