2777
2789
عنوان

فقط میخام دردو دل کنم

120 بازدید | 11 پست

تروخدا دنبال زیر بغل مار نگردین من داره دلم میترکه نمیتونم به کسی بگم،کاربری هم مال صاحب قبلیه خط هستش ،تاپیکای اول رو میگم

بچه ها من چهارده ساله ازدواج کردم ،راضی به این ازدواج نبودیم انقدر اومدند و وعده وعید دادند تا راضی شدیم ،خلاصه سال اول خوب بود تا اینکه انقدر بغل گوش شوهرم خوندند مادر و خواهرش که شوهرم از این رو به اون رو شد یادم نمیره چطور مامانما انداخت از خونه بیرون تک تک لحظه هاش جلو چشممه یه سال نذاشت برم خونه مامانم دویتش داشتم تحمل کردم ،حامله شدم فقط به خاطر اینکه فکر میکردم اشتی کنه با خانوادم باورتون میشه فقط سر همین حامله شدم بچه بودم دیگه،تو حاملگی که اشتی نکرد ولی مادر شوهرم با اینکه میدونست شرایطو و بدتر اون پول نداشتیم هیچ وقت واسم کاری نکرد ،یادمه یه بار یه توت فرنگی تو اسانسور افتاده بود سه بار رفتم بالا پااین هی یکی میومد پیاده میشدم باز سوار میشدم اخرم یکی پا گذاشته بود روش خلاصه که حسرت خیلی چیزا تو‌دلم موند تا روز اخر بارداری خودم اشپزی کردم ،من خیلی اش دوست داشتم خیلی ،همه هم میدونستن رفتیم سر زده خونش همه‌بودند نکرده بود یه زنگ بزنه منم بیام خلاصه که این چیزا زیاد بود ،حتی اسباب کشی کردم تو‌ماه هفتم کمک نکردند،گذشت و گذشت تا شوهرم باهاشون قهر کرد یه دوسالی راحت بودم الان دوباره رابطه برقرار شده ،شوهرم همیشه با من میرفت اونجا ولی دو شب پیش تنها رفت میدونم حقشه پدر مادرشن ولی من چمه😭😭😭دو شبه همش وقتی همه خوابن دارم گریه میکنم عین فیلم جلو چشمامه همه چی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینقدر غیرمستقیم اذیت میکردن که صبح تا شب بیخودی با ی تلنگر کوچیک شیونم می‌رفت هوا.... با ی چیز کوچیک بچه ها رو مثل چی میزدم.... ولی دیگه به خودم اومدم و گفتم فقط قطع ارتباط

اینقدر خوبه که خدا می‌دونه فقط خودم و بچه ها و همسرم

اصلا نه درباره شون میپرسم نه سر میزنم بی خیال

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792