عصر داشتم درس میخوندم بعد گفتم یخورده برم حیاط چرخی بزنم برگردم
رفتم صدای اذان داشت میومد خیلی دلم گرفت
سرم و روبه آسمون بالا کردم و باخدا حرف زدم گفتم خدایا کمکم کن کنکور قبول شم .. اگه قبول میشم یه نشونه بفرست🥲
دستم و باز کردم گفتم خدایا چی میشد الان بغلم میکردی و داشتم باهاش حرف میزدم
یهو دوتا کبوتر که بالای دیوار بودن به سرعت از لونشون درومدن پرواز کردن بعد من قلبم اومد تو دهنم چون اصلا تو حس و حال دیگه بودم اینام یهو پرواز کردن خیلی ترسیدم
به مامانم گفتم گفت مگه نشونه نخواستی اینم نشونه
به نظرتون میشه نشونه باشه؟