سلام به همه دوستان امیدوارم حال دلتون خوب باشه
من یه سال و نیمه که نامزد کردم اوایل خیلی خوب بودیم بعدش بد شد انگار نه انگار همون آدم بود دعوا هایی که طول کشید نامزدم کارهایی کرد که واقعا هر یه دونه اش باعث طلاقه ، روی خانواده ها به هم باز شد من قصد طلاق داشتم ولی همسرم و پدرم نذاشتن ولی یه چیز خیلی خوب حس میکنم همسرم ذره ایی من رو دوست نداره خیانت ندیدم ولی اگه زنگ بزنن بهش بگن زنت تصادف کرده میگه خب باشه، تا من زنگ نزنم هیچ تماسی نیست نه پیامکی نه چیزی، میخوام کمی ناراحتی نشون بدم میره تا یک هفته سرد برخورد میکنه من آدم حساسی نیستم ولی این قدر بی محبتی دیدم که حتی یه محبت کوچیک من میبره آسمون ها
ولی دیگه نمیتونم التماس کنم، بسه دیگه خسته شدم از توجه خواستن از محبت خواستن مگه من چیم از بقیه کمتره؟ خانواده دارم سطح رفاه عالی داریم تحصیلات عالی دارم زیبا هستم ولی برای یه ذره توجه محبت و عشق گدایی نامزدم میکنم من قبل ازدواج نه با کسی بودم نه حتی با پسری دوست شدم حقم این نیست که وقتی همه چیز رو برای همسرم نگه داشتم اینجور مثل یه تیکه چوب باهام رفتار بشه
الان راهنمایی میخوام چیکار کنم طلاق واقعا تو ذهنمه شما یه راه بزارید جلو پام مستاصلم دیگه
