2777
2789
عنوان

تا بیام چشم رو هم بزارم کابوس اتاق سزارین میبینم😔😭

| مشاهده متن کامل بحث + 357 بازدید | 42 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سختیش چجوریه عزیزم؟منظورت درد بخیه ها هست؟من دوتا طبیعی داشتم تجربه سز نداشتم

سختیش فقط اون موقعه که میخوای از تخت بیای پایین جای بخیه ها درد میگیره میسوزه و دست و پاتم جون نداره ولی برا بار دوم سوم دیگه راحت تر میای پایین با شیاف دردش کنترل میشه من که راضی بودم 

۷ لایه از شکمو باز میکنن تا به رحم برسن... بعد از عمل ۱۲ ساعت رو کمر خوابیدی و نباید حتی سرتو یک میل ...

هرچی باشه از زایمان طبیعی بهتره من درد هردوتاش رو‌ کشیدم به حدی واسه طبیعی زجر کشیدم که وقتی سزارینم‌کردن کوچکترین ناله ای نکردم چون اصلا دردش در حد زایمان طبیعی نیست با مسکنم تا حد زیادی دردش کنترل میشه یعنی من وقتی سزارینم‌کردن خودمو فوش میدادم که چرا گول خوردمو‌رفتم درد طبیعی رو‌کشیدم هزار بار برگردم عقب فقط میگم‌سزارین 

خدایا تو می دانی آنچه من نمی دانم و من نمی دانم آنچه تو می دانی پس با حکمتت زندگی ام را سامان ده …الهی آمین🤲
هرچی باشه از زایمان طبیعی بهتره من درد هردوتاش رو‌ کشیدم به حدی واسه طبیعی زجر کشیدم که وقتی سزارینم ...

بشدت موافقم

هردوش بالاخره عوارض داره

اما درد سزارین در مقابل طبیعی هیچیه

من الان خوشحالم ک از معاینه راحت شدم😓

منم درد هردو رو کشیدم درد طبیعی کشیدم اخرش سز شدم معنای واقعی تو طبیعی له و داغون شدم خوبه درد اصلیارو نکشیده بودم

بشدت موافقمهردوش بالاخره عوارض دارهاما درد سزارین در مقابل طبیعی هیچیهمن الان خوشحالم ک از معاینه را ...

هیچ‌ وقت این حالمو از یادم نمیده من فقط واسه ترس از بردین هفت لایه شکم و اتاق عمل تن دادم به زایمان طبیعی وقتی طبیعی زایمان نکردم و بردنم سز وقتی بی حسی زدن برام و دردایه زایمان طبیعیم تموم شدن گفتم خدایا شکرت خدایا اگر همینجا منو بکشی واسم مهم نیست فقط دیگه درد زایمان طبیعی نکشم اینقدر واسه زایمان طبیعی جیغ زده بودم که گلوم زخم شده بود و اینقدر که از درد گلوم اذیت بودم از درد بخیه شکم اذیت نبودم من بیست و‌چهار ساعت درد طبیعی کشیدم خداشاهده داخل این 24 ساعت فقط از درد راه رفتمو زجه زدم بعد بردنم اتاق عمل 5 دقیقه بعدش صدای گریه بچه ای اومد شوکه شدم گفتم ببخشید این صدایه گریه بچه منه باورم نمیشد اینقدر زود دنیا اومد همش به خودم‌میگفتم خاک تو سرت 5 دقیقه کجا 24 ساعت کجا 

خدایا تو می دانی آنچه من نمی دانم و من نمی دانم آنچه تو می دانی پس با حکمتت زندگی ام را سامان ده …الهی آمین🤲
هیچ‌ وقت این حالمو از یادم نمیده من فقط واسه ترس از بردین هفت لایه شکم و اتاق عمل تن دادم به زایمان ...

وای نه‌من از ۵ عصر تا ۱۱ شب جنازه شدم نابود شدم کل بیمارستانو گذاشتم رو سرم از حیغ و گریه  چ زجری کشیدی تو😓


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792