پدر بزرگم میگه عمه خدیجه من که نمیتونم همش تو خونه بشینم و کشیک این زن رو بکشم از اون گذشته ما شش فرزند دیگه داریم چرا تا بحال با چنین ماجرایی مواجه نشدیم
عمه خدیجه میگه شبی که همسرت رفته تره بچینه چهار شنبه شب بوده و مکانی هم بوده که نباید میبود و نباید اجازه میداد چیزی که مربوط به همسرت هست دست ال بیفته تا زمانیکه روسری همسرت دستش هست این ماجرا ادامه داره اولا همسرت باید مدام یک جسم تیز مثل قیچی ، سیخ یا سوزن درفش با خودش داشته باشه که در صورت غافلگیر شدن باهاش باشه بمن همگفت میدانی چرا اون حالت بهت دست داد گفتم نه گفت ال زمانیکه میره سراغ قربانیش از یک فاصله ای که نزدیک قربانیش میشه بویی از خودش رها میکنه ( خیلی ببخشید همون بوی بدی که مختص دستشویی هست ) که هیچ کس اون بو رو تشخیص نمیده و فقط به مشام زن باردار وارد میشه و بوی بسیار بدی داره و خاصیت اون بو اینکه زن باردار رو ابتدا بی حس و بعد بیهوش میکنه و معمولا زمانی اون بو رو رها میکنه که بعدش خیلی سریع جفت رو ( جفت به شکل جگر گوسفنده و همراه بچه هستش در شکم زن باردار هستش) میکشه بیرون و اگر جفت رو موفق بشه به اولین جوی اب روان برسونه و به اب بزنه مادر میمیره
پدر بزرگم به عمه خدیجه میگه عمه جان یعنی اینطور که شما میگین هنوز میاد سراغ فاطمه؟
عمه خدیجه میگه که قبلا هم بهت گفتم که تا زمانیکه روسری دستش باشه زنت نشون کرده اشه و تا نبردش ول نمیکنه
برو خدا روشکر کن که چقدر خدا دوستتون داره تا بحال ۳ بار نجاتش داده ولی تاکی شانس میارین با خداست
پدر بزرگم میگه عمه خدیجه دستم به دامنت دعایی چیزی نمیتونی بهمون بدی که از فاطمه محافظت کنه ؟
عمه خدیجه میگه والا من فقط از روی قران استخاره میگیرم وچندتا دعا بلدم و کار خیلی زیادی از دستم برنمیاد ولی درویشی رو میشناسم که یک زمانی دوست شوهرم بود و اگر الان زنده باشه تنها کسی هست که میتونه به زنت کمک کنه و راه پس گرفتن روسری زنت رو بلده
ولی سریع باید پیگیری کنی و بازهم بهت میگم فاطمه رو به هیچ وجه تنها نزاری چون واقعا این بار معجزه بوده تا بحال نشندیم زنی اونقدر به ال نزدیک باشه که بوی بد اون رو بشنوه و ال نتونه ببره