2777
2789

اصلا نمی تونم بی تفاوت باشم.

بحثاشون ادامه داره و اصلا مراعات ما رو نمی کنن.

خواهرم خیلی کوچیکه تک تک این چیزا تو روحیش تاثیر میذاره.‌ من خودم اینقدر اذیت شدم تو بچگیم سر این موضوع و همین الانم اذیت میشم که دیگه اصلا خواهرم برام مهم نیست او لحظات.

سعی می کنم آرومشون کنم ولی بی فایده ست.

شما اون وقت ها کاری می کنید؟؟

یا اصلا دخالت نمی کنید؟؟

 کاش میدونستم آخرین‌ غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم.

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ب تلویزیون خاموش نگاه میکنم😅

اما وقتی دعوا بزن بزنه دا  میزنم جیغ میزنم ی بار خیلی عصبی بودم گفتم یا طلاق میگیرید یا خودمو میکشم منتظرن کنکور بدم طلاق بگیرن فکر میکنن حال من الان خوبه و ضربه های بحث و دعواهاشون کمتر از حرفای مردم جامعه اس😅

هر بار دخالت کردم

مامانم بیشتر منو دع ا میکنه

اگه حس کنم یکیشون میخواد از خونه بره بیرون 

یا دع ا خیلی شدید دخالت میکنم

دست داداشم میگیرم میبرم تو اتاق باهاش بازی میکنم

نه فقط درباره پدر و مادر

درباره همه آدم های افرادم

وقتی ببینم جایی داره بحث میشه اونجارو ترک میکنم و دخالت نمیکنم

برامم مهم نیست چه اتفاقی میفته

این اعصابه منه که قراره یه عمر باهاش زندگی کنم

خدایا:عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار...... علی شریعتی 
دعوا نمیکنن

چه خوب

 کاش میدونستم آخرین‌ غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم.

مثل ادمهای مقصر با احساس گناه و بدبختی میرفتیم قایم میشدیم

پایان آدمیزاد از بی  خداییست نه از دست دادن معشوق  نه رفتن یار و نه تنهایی هیچکدام پایان ادمی نیست تنها بی خداییست  که انسان را تمام میکند.

پدر و مادرم منم دعوا میکردن وقتی بچه بودم

چه روزایی بدی بود.مدرسه میرفتم نگرانشون بودم

اکثرن دخالت میکردیم و همیشه هم پشت مامانمون 

ولی خودم ۱۰ سال شده ازدواج کردیم خداروشکر دعوایی نداشتیم و بچه هام دعوا و بحث ندیدن ازمون

بهشون میگفتم دعوا رو بذارین وقتی ما خوابیدیم فعلا بس کنین

گوش می کردن یعنی؟؟

 کاش میدونستم آخرین‌ غروبه، شهرمون جنگه خیابونا شلوغه، دستت تو دستم می دویدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله...🕊🩶 برای شادی روح خواهران و برادرانم به آسمان با چشمان گریان می خندم.

گریه میکردم دست آخرم خودم نابود کردم ، اونا ام هر سری آشتی میکردن روانشناس شدم تروما های خودم درمان کنم 

«روانشناس » سوالی داشتید درخواست بدید یا تگم کنید... هر سوالی پاسخ داده نمی‌شود ! ...  تنها افرادی که رنج نمی کشند و ناراحت نمی شوند مرده ها هستند بنابراین ما هنوز زنده ایم!☘️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792