2777
2789

زن داداشم زایمان کرده امروز میاد خونش گفتم شاید امشب یا فردا شب برم دیدنش شوهرم گفت منم میام گفتم نه تو الان نیا زنه تازه زاییده بزار چند شب دیگه با هم میریم ناراحت شد بحثمون شد بعد ام گفت دیگه اصلا نمیام الان موندم چیکار کنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

این مردا چشووون شده!خودشون یه پا خانوم شدن

شب های هجر راگذراندیم و زنده ایم/مارا به سخت جانی خود این گمان نبود "من میخام مامان دوتا نفس کوچولو بشم که آخر آبان میخان بیان تو دل مامانشون برام دعا کنید🙏"متاسفانه نشد که بشه😭این باردوم انتقالم بود وبازم منفی شدم چراااا؟خدایا منکه گفتم این آخریم باره و من دیگه نمیتونم پانکچر بشم چراااا؟

کاش نگفته بودم.ازطرفیم کلا میدونم زشته بخواد همین اول کاری بیاد

ببین من باشم میگم اول ک رسم نیس بیایی دوما چ دلیلی داره زن داداش من زاییده تو پاشی بیایی بالاسرش ک چی بشه!!! اصن منم نگم تو چطور روت میشه بیایی

کاش نگفته بودم.ازطرفیم کلا میدونم زشته بخواد همین اول کاری بیاد

آره نمیگفتی بهتر بود 

یا نمیرفتی یا میگفتی باشه اگه میخواییم باهم بریم بهتره چند روز بگذره که زنداداشم راحت باشه

ازمیان دردها،آنهایی که گفته نشدند مارا پیر کردند💔
ببین من باشم میگم اول ک رسم نیس بیایی دوما چ دلیلی داره زن داداش من زاییده تو پاشی بیایی بالاسرش ک چ ...

من اینارو نگفتم خواهر چه بل بشویی شد اگه میگفتم که دیگه هیچ 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792