مغزم منفجر شد دیگه..
یه رمان بود دختره با پدربزرگش زندگی میکرد به دختره توی مهمونی خانوادگی تجاوز میشه دختره حامله میشه ولی بیهوشش کرده بودن خودش هیچی یادش نبود
همه طردش میکنن.دختره میره خارج از کشور بعد از چند سال برمیگرده پدر بچه اش رو پیدا کنه میفهمه نامزد خودش براش پاپوش دوخته بوده و بابای بچش نامزد خودش بوده
اول رمان اینطوری بود که دختره با بچش برگشته ایران نامزد سابقش میاد دنبالشون میبرشون خونه ی خودش
آخرش معلوم میشه پسره برای انتقام این کارو با دختره کرده و بهش میگه بابای بچه منم
کسی اسمش رو میدونه؟