اینقده بهش گفتم که نگو
یه بار از طرف محل کارم همه کارکن های دوتا کارخونه حدود 600 نفر یه هتل دعوت بودیم
بعد از اتمام برنامه من اومدم محوطه که برم
نگو اومده بود دنبالم گوشیمو نگاه نکرده بودم
دیدم تو ماشین نشسته زنگم زد داد و هوار که چرا دارن تورو با نگاهشون میخورن عوضی ها مگه نمیدونن متاهلی
بعد دنبالم میومدن سر حرف رو باز کنن اخرش رفتم تو ماشین نشستم بهم گفت زن خوشکل داتن بدبختی داره
خب بارها بهش گفتم منم خیانت میکنما ولی داغ میکنه میدونه عرضه ندارم