من احساس کردم قسمت خودتو نمی گی
با چه لحنی باهاش صحبت کردی
باید از دید مادرت هم به قضیه نگاه کرد باید حرفای اون رو هم شنید
این که هودیت کثیفه مامانت باید حواسش می بوده؟ اینجور متوجه شدم که به مامانت گفتی بفکر من باش قاطی کرده؟
مشکلات منو پسرام سر پوشیدن شلوار پاره که میگن مده
همه همینن
من یه بار امتحانمو اشتباه خونده بودم مصلا از فصل ۷ بود من از فصل ۵ خوندا بودم!!!زنگ زدم به مامانم که تو رو خدا بیا منو ببر اگر نبری از مدرسه فرار می کنم مامانمم بهم می گفت تو خرتبی تینجوری می گی
حیلی جالبه بابامم پشتشو می‌گرفت از اون لحظه به بعد فهمیدم خانواده ی من غیرت سازنده ای در وجودشون ندارن
نه اصلا ربطی به مادرم نداره .میدونی یه چیزایی رو تا سنت نره بالا متوجه نمیشی .من شرایطم طوریه که تو شهر کوچیک و غریبم با در و همسایه های آشنای قوم شوهر ، دلم نمی‌خواد وقتی دخترم پاکه ، حرفی پشت سرش بزنن ، بهش میگم فقط معقول لباس بپوش ، نه کوتاه بیش از حد ، موهاتو هم در حد عرف بزار بیرون .کجای خواستم بده؟
