خیلی سخته
خدا بهت صبر بده عزیزم تاپیک هات و خوندم خیلی ناراحت شدم
وقتی پسرت گفته من خوبم این کاملا واقعیه
درد زیادی رو داری تحمل میکنی اما همین بچه مطمعن باش اون دنیا شفاعتت رو میکنه
منم برادر پنج روزم رو بخاطر اشتباه پرستارا از دست دادم
خیلی واسمون سخت گذشت
حتی به مادرم تهمت دروغ زدن که حتما بچه از شوهرت نبوده که مرده
خودم رو تصور میکنم چجوری مادرم تحمل کرد
من اون موقع هشت سالم بود
وقتی نوجوان که شدم خواب برادرم رو دیدم
اونا ما رو میبینن و از ناراحتبمون ناراحت میشن