بچه ها من و شوهرم زندگی نسبتا خوبی داشتیم و ظاهر زندگیمون خیلی ایدهآله از بیرون. کم و بیش باهم یه سری اختلاف داشتیم، یه سفر رفتیم برگشتیم، کلا همه چیز بهم ریخت شوهرم یه ازمونش رو افتاد، بعد یه اختلاف شدیدی بینمون افتاد، بعدشم شوهرم یه حمله عصبی شدید بهش دست داد و ... . الان خداروشکر یه کوچولو بهتره. بعد من بیست روزیه خیلی کم سرکار رفتم امروز دوباره برگشتم سرکار منشیمون گفت بیا یه سری حرفها بهت بزنم، گفت حرف پشت سرتون خیلی زیاده، هرروز هرروز اینجا حرفتون میشه، خیلی تو چشمی و .... .
من قبلا به تو چشم بودن اینها اعتقادی نداشتم ولی الان ترسیدم. اینستامو کلا حذف کردم کسی زندگیمو نبینه ولی درکل انرژی منفی و حسادت دورم زیاده. حس میکنم کاملا. نمیدونم چیکار کنم. تقصیر خودمم بود البته تا حدیش ولی الان نمیدونم جیکار کنم چه رفتاری داشته باشم با کسایی که درموردمون حرف میزنن