بچه ها من سه ساله ازدواج کردیم با شوهرم تو یه حیاط با مادرشوهر هستیم تاپیک های قبلم هست که از دست این خانواده چقدر اذیت میشم مادرشوهرم ۷۵سالشه و فشاری که به اعصاب و روح و روانم وارد کرده باعث شده تو این سه سال مشکل اعصاب پیدا کنم و مشاوره هم رفتم میگه مشکل اوناست و مریضن مشکل تو نیست و راهکار داده ولی اثر نداره روشون همش پانیک بهم دائما دست میده و ام اس هم جدیدا گرفتم شوهرم از اون بدتر پشت مادرش و تکیه گاه خوب و همسر خوبی نیست تا حالا نشده مشکلم رو بهش بگم حل کنه سریع طرف خانوادش و مادرش رو میگیره و اختلال خودشیفته دارن خانوادگی قشنگ خودش و مادرش مشکل روانی دارن و نرمال نیستن و من دیر فهمیدم قبل ازدواج پدرو مادرم فوت شده بودن و پیش عموم زندگی میکردم و اونم فوت شده و هیچ کس رو ندارم تو این دنیا شهر غربت هم عروسی کردم یه برادرم دارم خیلی اذیت میکنه دائما استرس میده اعتیاد داره اجاره خونه نمیده باید من جور کنم بیکار میشه باید غذا درست کنم ببرم مرد گنده مثل بچه ها من باید جورش رو بکشم بهش نه هم میگم خودکشی میکنه و چند بار نجاتش دادیم یا دائما تلفنم زن میخوره برادرمه یه چیزی میخواد جوابش هم ندم میاد جلو در آبروریزی جدا بشمم نمیراره جدا زندگی کنم و باید برم پیش اون یا خونه جدا هم بگیرم میخواد بیاد باعث آزار و اذیت و سلب آرامش من بشه واقعا موندم با اینا هم نمیشه با برادرمم نمیشه چیکار کنم موندم