بیاین یه توضیح مختصراز قانون جذب بگم

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

اول اینکه اون چیزی که میخواینو تصورکنید که دارینش ومال شماست قشنگ باورکنیدکه بهش رسیدین واون حس خوبو داشته باشین این شدنکته اول

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:13

بوی_نم_بارون_

عضویت: 1403/07/22

تعداد پست: 3141

از مدیتیشن اطلاعی داری؟

لطفا اگر کتاب و پادکست خوب می شناسید بهم معرفی کنید ❤🍀

1403/09/25

|

23:14

۱۳هیام۱۲

عضویت: 1403/04/10

تعداد پست: 745

لایک کنید بعد گفتن ممنون

1403/09/25

|

23:14

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

نکته دوم اینکه چندمدتی که قشنگ تصورکردی دیگه خواستت رو رها کنی،رهاکردن برای من به معنی نا امیدشدنه یعنی کلا ازاون قضیه منصرف میشم ونا امیدمیشم یاقیدشو میزنم،دقیقا همون موقع که قیدشوزدم به خواستم میرسم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:15

3 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

از مدیتیشن اطلاعی داری؟

نه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:15

liliz

عضویت: 1398/12/12

تعداد پست: 19314

نکته دوم اینکه چندمدتی که قشنگ تصورکردی دیگه خواستت رو رها کنی،رهاکردن برای من به معنی نا امیدشدنه ی ...

لطفا بگو باهاش به چه چیزایی رسیدی این خیلی امیدوار کنندس برا بقیه

خانوم مهندس مملکت 😎 دختر مو مشکی جذاب نی نی سایت 😅

1403/09/25

|

23:15

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

شکر گزاری

شکرگزاری خوبه ولی بنظرم باید اونجوری باشه که شکرگزارداشته هامون باشیم نه شکرگزارچیزایی که هنوزبهش نرسیدیم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:16

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

لطفا بگو باهاش به چه چیزایی رسیدی این خیلی امیدوار کنندس برا بقیه

اره اگه نمیرسیدم که اینجا نمیگفتم😅

من با همین روش حتی شخص خاص هم جذب کردم چندبار

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:17

2 نفر لایک کرده اند ...

liliz

عضویت: 1398/12/12

تعداد پست: 19314

اره اگه نمیرسیدم که اینجا نمیگفتم😅من با همین روش حتی شخص خاص هم جذب کردم چندبار

خب اره اگه خصوصی نیست چیزایی که تجربه کردیو بگو

به چیا رسیدی باهاش و اینا

خانوم مهندس مملکت 😎 دختر مو مشکی جذاب نی نی سایت 😅

1403/09/25

|

23:18

122997694994

عضویت: 1402/01/16

تعداد پست: 438

افسردگی گرفتم به هیچی حس ندارم

خیلی سخته بلد باشی و حسی نداشته باشی😐

1403/09/25

|

23:18

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

خب اره اگه خصوصی نیست چیزایی که تجربه کردیو بگوبه چیا رسیدی باهاش و اینا

خب چیزای زیادی جذب کردم الان حضورذهن ندارم بزرگترینش هم جذب آدمای خاص بودش

مثلا لباس جذب کردم،پول،کفش و...

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:20

liliz

عضویت: 1398/12/12

تعداد پست: 19314

خب چیزای زیادی جذب کردم الان حضورذهن ندارم بزرگترینش هم جذب آدمای خاص بودشمثلا لباس جذب کردم،پول،کفش ...

چه خوب

بنظرت ادم اگه از قیافه و رفتار ی سلبریتی خوشش بیاد میتونه همسر اون مدلی جذب کنه؟

خانوم مهندس مملکت 😎 دختر مو مشکی جذاب نی نی سایت 😅

1403/09/25

|

23:21

مدیر استارتر

عضویت: 1403/05/22

تعداد پست: 2444

افسردگی گرفتم به هیچی حس ندارمخیلی سخته بلد باشی و حسی نداشته باشی😐

منم خیلی وقته که استفاده نمیکنم،ولی جدیدا باز یه چیزیو جذب کردم امشب یادش افتادم گفتم اینجاهم بگم تا بقیه استفاده کنن

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم

1403/09/25

|

23:21