تاپیک فک نمیکردم یه روزی برای رفتن خونه مادرم باید اجازه بگیرم

درس ها سنگین و سخته و مد سه درکی از شرایط نداره مثلا ۳ تا امتحان تخصصی میزاره تو یه روز و با کلی تکلیف و تست و تازه همه ازت توقع دارن درس بخونی 

بعد اون طرف فقط ۱۶ سالشه و زندگی خودش رو داره نمی شه بخاطر خودخواهی یه نفر زندگی اوت رو مختل کرد که 

بابا خب باشه

اگه اینطوری باشه که تا سه سال نباید هیچکس در اون خونه رو باز کنه

من با استارتر موافقم چون خودمم توی اون شرایط بودم ولی بعدش همه یه برچسب بی ادب و سگ اخلاق روم گذاشتن البته خداروشکر دانشگاه قبول شدم اگه قبول نمی‌شدم معلوم نبود چه بلبشوی به پا میشد

خب کنکور ی مرحله مهمه. همه باید رعایت  اون دختر رو کنن

من جای خواهرش

هفته ای یک بار میرفم

و جلو بچمو میگرفم

جالب اینجاس هر چقدرم میپرسیدن بچت شلوغه یا چرا وقتی خواهرت مدرسس نمیری مامانتو ببینی ،جواب نمیداد فقط هی مینوشت من از مهر تا الان فقط ۴ بار رفتم.منم عصبی کرد.

خواهرای منم همینن هر روز خونه مان و اصلا درک ندارن

خیلی بی فکر و خودخواه

باز افرین به مامان اون دختره که هوای دختر مجرد رو داره

ازدواج کردی خونه داری ارامش هفته ای یه بار بیا 

خواهرانم همینطوره 

مامانم گاهی میگه خدایا فلانی نیاد 

زمان کنکور من همون نادرشاهه که گفتی ولی به عنوان یه دهه شصتی کاملا حرفتو قبول دارم دختر جون 

ولی دلیل نمیشه واسه رفت و آمد مهمون تعیین تکلیف کنه 

نهایتش اینه که به مامانش میگه به مهمونا بگو خونه نیستیم

دوروز میخواست بمونه :/

خیلی ها رو دیدم ۳ سال مراعات بچه رو کردن بعد هم نتیجه مطلوبش رو دیدن

حتی اگر کنکوری نباشه بازم حرفت کاملا درسته

اصلا بچه کوچیک اعصاب میخواد

من خودم بچم کوچیکه خیلی شیطنت دارن

حتی کنکورم نداشته باشه خواهرش باید مراعات کنه 

اونجا خونه اونه ،استارتر خودش خونه داره ولی اون بدبخت کجا بره 

من خودم تو ۳۰ سالگی مدلم اینجوریه بدون سکوت نمیتونم درس بخونم خب اون بدبختم شاید اینطوره 

اصلا به فرض ایشون ساکتم هست ،بچشم مثلا ساکته 

ولی همه میدونیم وقتی مهمون میاد ادم دلش بیرون پیش مهمونه که بره اونجا ولی وقتی نمیتونه براش اعصاب خوردی میشه

من خودم خواهرم و خواهرشوهرم پزشکی دانشگاه  میخوندن

نمیرفم زیاد واسه  امتحاناشون

دیگه ببین چقدر اذیت میشه که مجبور شده مستقیم بهش بگه نیا