سلام لطفا خودتون بذارید جای من راهنمایی کنید
من ازدواج کردم بچه ندارم اینکه چرا ازدواج کردم و مگه چشم نداشتم بذاریم کنار ولی اصلا شوهرم نتونستم دوست داشته باشم اصلا دوست ندارم پیشش بخوابم میترسم طلاق بگیرم از حرف مردم، ازینکه تنها بمونم اینکه شوهرم دلش میشکنه و...
تو زندگیمم خبلی مشکل ندارم (خوشی نزده زیردلم، کسی رو هم دوست ندارم) ولی هرکاری میکنم شوهرم نمیتونم دوست داشته باشم خوشحال نیستم زندگیمون خیلی سرده ما هردومون خوبیم ولی برای هم ترکیب خوبی نبودیم تفاوتمون زمین تا آسمونه مثل خربزه و عسل
باخودم میگم اینجوری ظلم ب شوهرمم هست میتونه با یکی ازدواج کنه با عشق گرچه خودش میگه دیگه ازدواج نمیکنم
بنظرتون چکار کنم طلاق بگیرم یا بمونم همینجوری زندگی کنم شما بودید چکار میکردید؟