یه دختر خانم که یه چشمش نابینا و یکمم پاش شل میزد رو به چشم دیدم که شفا گرفت
البته خیلی کوچیک بودم مثلا4.5سالم بود.با خانوادم کاروانی رفتیم مشهد.یه دختر حدودا سی ساله ای بود.عکس یادگاری قبل شفاش هنوز تو آلبوممونه ولی چون ازش خبری ندارم نمیذارمش شاید راضی نباشه.
دختره با پدر و مادرش اومده بود.اگه کس دیگه هم از فامیلاش بود یاد ندارم.
یه روز صبح در واحد مارو زدن.دیدیم حاج آقایی که رئیس کاروان بود داره شیرینی پخش میکنه:)گفتن فاطمه (یا هم زهرا)شفا گرفت.توی حرم بوده.چادر و همهه چیش رو تیکه تیکه کرده بودن.موقعی که برگشتیم شهرمون کل فامیلاشون جمع بودن دو تا گاو سر بریدن و...🥲