تحویل گرفتن مادرشوهرم به کنار تازه ی مدت طلا دادم بهش نگهه داره ازش گرفتن سر عروسی حالا میگه طلا هارو بیار من نگهه دارم بعد پدرشوهرم دوستم داره میون منو اونم حسودی میکنه بهم میزنه بعد زورشون میاد من سرکار نمیرم مخوان بمیرم من قبلا میرفتم ولی چون امدم تو شهر ی که شوهرم زندگی میکنه کار نکردم فرهنگشان فرق داره هنوز هم درگیر این بی محل های شوهرمم