ببین مثلا ما خودمون مسافرت میرفتیم جای مناسب و تمیز اجاره میکردیم غذای بهتراز خونه می‌خوردیم
اما خانواده شوهرم با خانواده دخترشون دایم تو سفربودن وقتی یه دفعه با ما همسفر شدن از خرج کردن ما دیونه شده بودن و دیگه مارو نبردن
اونا تو سفر جای ارزون میگرفتن و غذای خیلی کم یا ساده میخوردن
اینجوری همیشه تو سفر بودن
اسی بچه تربیت شده پدرومادرشه
من هم جوان بودم فکر میکردم شوهرم ساده هست فکر میکردم به اونا میرسه راستگوی احمقه
ولی الان که بچه هام بزرگ شدن و یکیشون ازدواج کرده میبینم بچه ام شبیه خودمه
رفتاراش عین خودمه
به من میرسه ایینه خودمه
راست میگه چون دروغ نمیگم که بهم دروغ بگه
اسی خیلی شبیه جونی من حرف میزنی مودبانه و خام
ندار نیستن آخه خودشون داعم در حال خرید کردن هستن فقط دلشون نمیاد به بقیه بدن
هرسال دوبار قربونی میبرن یخچالو پر میکنن خودشون بودنی از بیرون غذا سفارش میدن ولی مهمون داشتنی قضیه فرق میکنه
دامادشون حقوقش زیاد نیست اینا براشون طلا اینا میخرن و پول میدن
حتی پول پیش خونشونو اینا دادن تا اجاره ندن یبار از شوهرم نپرسیدن توهم چیزی نیاز داری
برن مغازه چند تا چند تا مانتو و کفش برمیدارن
خونه دارن ولی مادرشوهرم ببینه کسی خونه خریده عزا میگیره
