2777
2789
عنوان

داستان داریم با شوهرم

221 بازدید | 13 پست

ما ۱ ساله ازدواج کردیم

تقی ب توقی میخوره جاشو جدا میکه انگار جامون عوض شده باشه

قبلا انقد میرفتم نازشو نیکشیدم بیاد پیشم بخوابه بدون اون خوابم نمیبرد خودش عین گاو میخابید تا صب

الان دیگ میبینم نمیاد منم جاشو نمیندازم رو مبل میخابه

خداروشکر کمر درد شدید گرفته بس ک جاش بده و میخابه

منم چن وقت پیش کمرم دردمیکرد ولی بااین حال جاشو انداختم اومد پتوشو برداشت رف رو مبل دیگ ازارون روز جاشو ننداختم بهش برخورذه اقا 

نصف شب خواب بد دیدم رفتم صداش کردم ک بیا پیشم میترسم

جاشم انداختم نیومد 

حالم ازش بهم میخوره بااین لجبازیاش

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شوهر منم اولین باری که این کارو کرد یک بی آبرو بازی درآوردم ،الان بدترین دعوامونم بشه شب پیش هم هستیم فقط پشت به هم هستیم یک ساعت دو ساعت بعدش می‌خزیم تو بغل هم 😂دیگه صبح یادمون میره دعوا بوده 

🥴امضام نمیاد 
کاملا قطع ارتباط کن بعد از یه مدت میاد،شده چند ماه ارتباط نداشته باش تا بیات پیشت اگر بازم خودت بری ...

همون دیگ من از ترس این ک بهم خیامت نکنه میرم سمتش 

ولی دیگ گفتم نمیرم ب درک اگرم میخاد خیانت کنه مهم نیس فوقش جدامیشم راحت میشم

خون دلها خوردم تا این شد یه شوهر ۱۴سال میشه دیگه

من اگ بدونم این درست بشو هست خیالم‌راحت میشه ولی پیش ۲ نفر رفتم گفتن جدایی دارید و نمیتونی این وضعیتو تحمل کنی

دلم خالی شده حقیقتا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792