بچم نمیخوابید،هی صدا درمیاورد،
شوهرمم خیلی خوابش میومد تازه چرتش برده بود
اولش بهش گفت جونت بالا اومدا اقد صدا دادی
بعدش دخترم رو تشک نشسته بود محکم کشیدش عقب که بخوابه ولی سرش صدا داد با اینکه نرم بود تشک
حتم دارم نمیخواست اینطور بشه چون چند روز پیش دخترم خودشو انداخت رو تشک و دقیقا همین صدا داد سرش و شوهرم خیلی ناراحت شد و هی میگفت بمیرم الهی و عذاب وجدان گرفته بود
ولی نمیدونم چرا انقدر خوابش براش عزیزه
گفتم بمیرم برا بچم الهی،زود باش ازش معذرت خواهی کن ببوسش،هرچی گفتم نکرد و گفته گوه نخور
به تو ربطی نداره،آ لاش
گفتم چی؟همین آش و لاش نگفته بودی بهم که گفتی
گفت من نگفتم اش و لاس ،گفتم ا لاش،گفتم اینم همونه
بعد سریع بیهوش شد
اگه جای من بودین چیکار میکردین؟