من دختری ام که از نظر تیپ و قد و قیافه تعریف از خود نباشه کم و کسری ندارم یه دختر با قد بلند و گندمی و چشم درشت اینا رو گفتم که بدونین که از لحاظ ظاهری عیب و ایرادی نداشتم خیلی هم خواستگار داشتم ولی به خاطر معتادی بابام هر کی در خونمون و میزد بعد تحقیق نیومده میرفت جالب این جاست همون بابای به درد نخورم طعنه و کنایه میزد تا اینکه با شوهرم از طریق یکی از فامیلاشون که دوست بودم آشنا شدیم دوستم که منو دیده بود که دختر بدی نیستم و محجبه ام و ...گفت میخوام به یکی از فامیلامون که پسرش دنبال دختری مثل تو میگرده معرفیت کنم منم اول گفتم نه چون میدونستم بازم آخر و عاقبت نداره خیلی اصرار کرد که دلیل جواب منفیمو بدونه منم همه چیو بهش گفتم گفت کاریت نباشه من میدمش دست بابام اون درستش میکنه خلاصه اومدن و رفتن و ما قسمت هم شدیم شوهرم خیلی مرد خوبیه مهربون و خوش اخلاقه و دلسوزه خیلی هم کاریه هیچی برام کم نمیذاره فقط قدش کوتاه و چاقه من که از هر نظر ازش راضی ام ولی الان هر وقت میرم خونه بابام اینا برادرام خونوادم همش قدشو مسخره میکنن چند وقت پیش داداشم گفت این کسی بهش زن نداده نصفش تو زمینه ما بهش دختر دادیم بخدا اینقد به درد خونوادمم خورده همین داداشم به خاطر مریضی که داشت سه ماه خونه ما بود شوهرم ساعت ۳ نصف شب میبردش دکتر بخوام بگم خیلی طولانی میشه نیاز به هم دردی دارم شما میگین چکار کنم