قهر کردم رفتم خونه مامانم

خانومهای عزیز مگه ما اینجا همدیگرو میشناسیم که باهم مشکل داشته باشیم؟؟؟!!

خانوم گل راست میگه........بنده خدا میگه شاید ایشون بعد چند وقت دوباره برگشت سر خونه زندگیش....منظورش اینه که دیگه شوهرش بهش اعتماد و اطمینان نمیکنه......مردا زرنگن...از ی راهی وارد میشه و با زبون خوش کاری میکنه که اسی با دست خودش طلاها رو به شوهرش بده.....شوهرشم چون دیگه به اسی اعتماد نداره..طلاها رو میبره خونه مامان خودش میزاره......خانوم گل میگه اگه اگه فقط برای این قهر کردی که شوهرت ادب بشه و این قهر مال یکهفته ده روزه طلاهاتو نمیاوردی باخودت..........تجربشو داره که میگه........من ۲ سال پیش شوهرم بهم حرفی زد که خیللللی ناراحت شدم ..بهم بر خورد،،حرفش بوی تهمت میداد....خیلی گریه کردمو بهم برخورد...بمدت ۳ روز....خدا شاهده فقط ۳ روز قهر کردم رفتم خونه ی مامانم....میخواستم شوهرم ادب بشه ...به اشتباهش پی ببره.....بیاد عذر خواهی....بعد سه روز پدر شوهر و مادر شوهرم  و برادر شوهرم(مجرده)اومدن دنبالم.ً.گفتن پسر ما غلط کرده...بیخود کرده...ما ی عمره تو رو میشناسیم....برادر شوهرم گفت .توهم مثل خواهرمونی ما بهت صددر صد اعتماد داریم برادرم دیوانه شده این حرفو به شما گفته...بچها بزرگن برگرد بیا..ماهم کلی باهاش دعوا کردیم...گفتیم حق نداشتی به خانومت  همچین حرفی بزنی..خلاصه از این حرفا ......تا منو راضی کردن و من بر گشتم......وضع مالی شوهرم خیلی خوبه...همه چیز داره...فقط ما با مادرشوهرم تو ی ساختمون زندگی میکنیم... بعد یکماه متوجه شدم شوهرم تمام مالو اموالشو زده به اسم خانوادش....زمین.....ماشین....پولهای تو بانک...همه و همه....نگو من که ۳ روز رفتم قهر ،،همین پدرو مادر و برادربهش یاد دادن...که بزن به اسم ما که یکموقه زنت مهرشو اجرا نزاره...بیچاره بشی اینهمه ثروتو از دست بدی......تو خونه با  شوهرم دعوا کردیم....به خانواده ی شوهرم گفتم واگذارتون کردم بخدا....گفتم که شما که از من گرفتین،،انشاالله خدا از شما بگیره.....والان تو خونه خودم نشستم و دارم زندگی میکنم(بخاطر بچهام)۲ ساله با خانوادهدی شوهرم قهرم....تو راه پله هم ببینم سلام نمیکنم....نه من میرمذخونشون نه بچهام.........بنده خدا خانوم گل اینو داره به شما میگه

دیدم که میگما

یه فامیل داریم شوهرش خیلی حساسه، زنش برا کسی کاری کنه هی میگه، در قبالش خانومش خیلی زن خانومیه ، باینکه میتونه بهش بگه به تو ربطی نداره، زورشم از مرده بیشتره، ولی غذای دلخواه شوهرش آمادس، لباسهاش، از لحاظ عاطفی و جنسی،احترام خانواده شوهرو نگه داره،بی حرمتی نکنه، هیچ رفتار زننده دور از شأن یه خانوم نداشته باشه، تهش میگه اجازه میدی برم، اون مرد چرا نباید بذاره اون خانوم هرکار دلش میخاد نکنه

با اینکه پولدار نیستن،مرده بد اخلاق و مغرورم هست،این زن خیلی طلا داره،کارتهاش همیشه پره پوله، به هر مناسبتی خودش از کارت خودش برا همه هدیه میخره،لباس میخاد بخره، یه چهار دست میخره،کفش دو سه جفت میخره، مرده پولی از کارش گیرش بیاد زنشو میبره اول چند تیکه طلا بخره   لباس اینا بخره

دیکه ببین تهشو گفتم

خدا وکیلی هرکی موقع زایمانش باشه، مریض باشه، مخصوصا بیمارستان بخاد بره همیشه اسمش هست که فلانی باید بیاد همراهش

مخصوصا زایمان خواهرا و زنداداشهاش

همشو بوده، حتی تا ده روز خونشون میخابه کمک بچه داری بده، بدووون ذره ای توقع

در کنار اینکه حرفشو گوش بدی باید ازش انتقاد هم بکنی، بدون انتقاد مرد پر رو میشه، بعد فکر می‌کنه هر کار کنه درسته و کسی حق نداره حرف بزنه، انتقادم باید به این شکل باسه که شخصیت طرف مقابلو خرد نکنی، بهش تیکه کلامی ندازی، بهش بگی خانوم گلت( وقتی به خودت احترام بذاری و بگی گل، بگی خانوومت، ینی زن تو که جدا ندونی ازش خودتو) ناراحته، خانوم‌گلت به حمایت تو نیاز داریه ولی....

خانوم گلت نمیخاد مرد خونشو ناراحت کنه ولی ....

آخرش حرفشو بزنه

کاش منم جایی داشتم میرفتم

درست منم میخواستم همین حرفو به اسی بگم.......

اسی جان خواهر گلم،،اگه خدای نکرده گوش شیطون کر،،،،زندگیت بهم بخوره ،همین خواهر بخاطر شوهرش از تو دوری میکنه ها،،،چون دیگه شما یک زن مطلقه ای.......اگه خدای نکرده با مادرت بحثت بشه، همین مادر میگه عرضه نداشتی زندگیتو نگه داری.....به اینا هم ی کم فکر کن ،،،،،دیدیم که میگیم

خااانوما با شوهرتون قهر میکنین خونه رو ترک نکنین

کسی دیگه ای جاتونو میگیره ها

بمونین و‌ سعی کنین ماجرا رو به نرمی درست کنین

خراب کردن راحته

زرنگی بمون حلش کن

نذار به رفتنت بهش حکم بدی که کم آوردی و حق با اون و رفتار اشتباهش بوده

به مرد با انتقاد ریز راه درست رفتار با خودتونو نشون بدین، بهش نشون بدین که من احترامتو نگه میدارم که احتراممو نگه داری،بهش بگین من خانوم این خونه ام

دیگه جرأت بی احترامی به شما رو نداره

یه زن با رفتار خانومانه میتونه زندگیشو رویه یه انگشتش بچرخونه

با هم رفاقت کنین نه رقابت

احتمالا ایشون یک عدد خواهر شوهر تشریف دارن و دقیقا ازاین خواهر شوهرای حسود هستن که به خانوادهی زن برادر حسادت میکنن وبه برادرشون هم همیم چیزارو آموزش میدن 

پیامهامو بخون

اگر یه خونه داری با شوهرت هوون بکن جایی برای آرامشتون

لازم نیست جااایی داشته باشی

خونه پدر پناهه دختره ولی یادتون باشه خانوادتونم دوست ندارن دخترشون طلاق بگیره بشه آینه دقشون، هرچند اگر دختری چاره ای جز طلاق نداشت دیگه حرفی نیست،ماذر پدر باید روی چشمشون بذارنش

وایستین و زندگیتونو ترمیم کنین

به شوهر آرامش بدین تا بهتون آرامش بده

محبت بدین بدون چشم داشت تا محبت بدون چشم داشت بهتون بده

برای زندگی موفق یه خانوم لازمه    (خونه دار ترجیحا که وقت برای آرامش خودش،تن و روحش و بعد خانوادش داشته باشه)

یه لقمه نون   ( که ترجیحا سالم و سبوسدار باشه، چون آهن داره،انرژی لازم بدن برای بدن رو داشته باشه)

یه زبون خوش، زبون نرم و چرب(با روغنهای طبیعی خدا دادی مخصوصا انرژی برای فکر کردن بده به آدم که حرفای مثبت بزنه)

یه مرد پر انرژی که انرژیشو از خانوم خونه پر انرژی وشاد، بچه های پر انرژی و شاد، غذای هرچند کم ولی پر انرژی

خدااایی سخت نیست تلاش کنیم برای آرامش خودمون

خوب کردی طلاهاتو آوردی مرتیکه نقشه داشته 

پیشرفت  مطلقا برای آقایون نیست عدم پیشرفتم مطلقا برای خانوما نیست اینجور حکم کلی دادن یکم دور از منطقه . بعدم چرا فقط باید رو حساب جنسیت طرفدار کسی باشیم این عادلانه و عاقلانه ست واقعا ؟ بهتر نیست طرفدار حق باشیم و به هم جنس خودمون اشتباهاتشو گوشزد کنیم تا اینجوری زندگیش بهتر بشه ؟ اینکه همیشه حقو به هم جنس خودمون بدیم کمکی به رشدش نکردیم.

چرا باید شوهرش بدونه که زنش طلاشو برده یا نه؟!حتما دنبالشون بوده نه؟!درضمن مگه طلا زینت زن نیست چرا نباید همراهش باشه؟؟

مرد رو زن درستش میکنه، مردا جون تو جونش کنی قلدره قلدر

بی شخصیت، زبون نفهم ، مغرور ، از خود رازی

همشونا

ولی با جنگ و دعوا مگه میشه

مرد میگه دلم میخاد برا داداشم بکنم، تو نباید برا خواهرت هیچ کاری کنی

مرررده، خانوم باید طوری رفتار کنه که سوهره بیاد بگه نمیری کمک خواهرت، برو کمکش کن، زن باید بگه نه شوهرم مهمه، کدوم مردیه اینو بشنوه و نه بگه

مرده فقط میخا بگه من مردم، من میگم چه کاری باید بشه، من من من

میخاد. بگه من رئیسم

بهش بگو باشه تو رئیسی، حس رئیس بودن بهش بدین، تهشم انتطاراتتونو بهش بگین

با زباااان، خیلی سخته؟ به خدا میفهمن به قرآن که دیگه خیلیا قبولش نداره میفهمن

چرا جای زن و مرد عوض شده، زن روحیه لطیفی داره، باید کاراشو با لطافت پیش ببره، چرا مردا میرن خواستگاری، میخان لگن ما انتخاب میکنیم، باشه بذار انتخاب کنه، تهش چی میشه، دور ازجونش صد سال کار میکنه عین سگ که نیازها زنشو برطرف کنه، که زنش خوشش باشه، مردی که پول نمی‌ده این رفتارهارومیبینه

مردی که هرکار دلش میخاد میکنه ولی به زنش اجازه نمی‌ده این رفتارهارو دیده

چرا مردا با مامانهاشون هرکار بخان میکنن، چون اون زن پسرشو قبول داره، خردش نمیکنه، احترامشو داره، هی تو سرش نمیزنه، بهش میگه پسرمه تاج سرمه، خرجمو میده، همه چی تمومه،هر کار بخام میکنه برام،جونمو براش میدم

ببین پسر چطور خودشو فدای مادرش میکنه

چون مادرشه؟ نه

چون اونو زاییده؟نه

چوووون مامانش بهش حس مررررد بودن میده

چون مامانش همش پسرشو میبره اون بالا رو ابرا با کجاش🤣، با زبووووونش

چون به پسرسچش این اطمینانو میده که تو بی عیبی و نقصی و همه جوره قبولت دارم

این پسر میتونه بدی کنه به مامانش؟ تو سرش بزنه، براش خرج نکنه، قربون صدقش نره

یکم که تجربه کسب کنی یاد میگیری به خاطر خواهر و هیچکس دیگه ای از خونه قهر نکنی و با خودت طلا هم نبری  مگه اینکه قصدت کلا طلاق باشه و اینا بهانه باشه . خب شوهرت شریک زندگیت بوده و مخالف بوده شما بری، بهتر بود شوهر خواهرت پرستار می‌گرفت برای خواهرت . 

یه سوال دارم درخواست میدم