قانون جذبو قبول دارید یا نه

به گفتن نیست فقط 

یسری نکات داره باید حس خوب از عمق وجودت باشه نه فقط روی زبونت

میشه منم راهنمایی کنیذ ؟اینکه چجوری وسط هزاران مشکل و آسیب های روحی و جسمی میشه حس خوب داش ؟

من فردی افسرده درب و داغون و خلاصه له له بودم

خدا منو تو تلگرام یهویی با امیر شریفی که استاد هستن آشنا کرد 

من روز به روز مشتاق تر و دیوانه وار گوش میدادم

جوری بود که 

فقط پیاده روی میکردم هندسفری به گوش و حرفای این آقا شده بود 

دوای درمونم

۲ماهیه هیچ آموزشی گوش نمیدم و رها کردم 

چون تجربه هایی بدست اوردم

و فعلا حس یادگیری ندارم 

ولی به هرچی خواستم رسیدم

چنتا نرسیدم خداروهزار بار شکر که نشد ن

خداروشکر ک حال دلت خوبه،افسردگیت از چی بود؟من از طرف پدر مادر و شوهرم مدام بدی میبینم ینی یجورایی ضربه هام از اوناست بنظرت میشه دوروبرم تشنجه بازم ب حس خوب برسم؟همین امشب شوهرم کلی تهدید و فحاشی کرد 

اگه یه چیز بگم شاخ در میاری

همه اینا رو ما جذب میکنیم

منم خانواده شوهرم یه پدر .سو خ ته هایی بودن 

الان فک کن از وقتی که تغییر کردم

این بیش ر فا کلا از زندگیم رفتن

هرکسی بدم میامد گم شد از دور و ورم

خیلی سخته همش خودتو هواستو به چیزهای خوب پرت کنی 

من فقط بعد ۱۵ سال تحقیق و ماجراجویی هایی که کردم

به این نتیجه رسیدم

احساساتمو کنترل کنم 

چیزهای غمگین نبینم

من کلا مراسم ختم و ....اخبار و....پست های تیکه دارو غمگین و....تلویزیون فیلم های مسموم....کلا نمیبینم نمیشنوم 

فقط خوبی ها رو میبینم

منم چیزهای بد و زشت و  اعصاب داغونیم دارم 

ولی تمام تلاشم خوبی های جهانه

از شوهرم چیزهای مثبت رو تو ذهنم میارم

از همه 

اینا رو کم کم بعد چند سال تونستم 

یهویی نمیشه 

چ تغییراتی کردی ؟یکم بیشتر توضیح میدی 

منم خیلی رو خودم کار میکنم خیلی کتاب میخونم پادکست گوش میدم ،خیلی از خودم هزینه میدم ک شخصیت مستقل و قوی و شاد از خودم بسازم ،اما اینهمه سال تقلا کردم نشد و مدام ب پوچی میرسم از درون

ببین منم این مراحل و طی کردم گلم

الانم که آرامش دارم بخاطریکه خدا همه رو دور کرده از من 

منم و چنتا عزیز 

من رایگان کانال های مختلف رفتم

روی من همین استاد امیر شریفی ویس هایی که گوش میدادم 

تاثیر داشت

مثلا میگفت تا میتونی به چیزهای مثبت فک کن

احساساتو کنترل کن تا میرن سر بدی و حس غم به زور لبخند میزدم و حسمو ناخود اگاه خوب میکردم

روزها و شبهای بدی رو سپری کردم

همش تو ذهنم میگفتم اگه فلانی نباشه نکه حرف بزنع ذهنم 

ته دلم این بود که فلانی از زندگیم بره بیرون

ته دلم هرچی میخواستم رسیدم

الانم از دستم در میره بعضی روزا ناراحتم حالم گرفتس