2777
2789

سال ۸۵ بود که دیپلم گرفتم یه روز دوستم گفت مادرم دیدت وپسندیدت برای برادرم دیگه منم سرخ وسفید شدم 😂گفت یه روز به بهانه نذری میایم درخونتون برادرم ببینه تو مث الان نبود خو آزادی داشتی باشی خانواده ماهم سختگیر نه گوشی داشتم 

حالا از شانس مام انروز خواستن بیان مادرم خورد زمین چشمم آسیب دید شدید دیگه ماهم بردیمش بیمارستان عکس از سرش واینا خلاصه تا ۱۲  شب درگیر بودیم اونام اومده بودن دم در داداشمم گفته بود اتفاق افتاده 

روز بعدش دوباره مادرم بردیم بیمارستان معاینه بشه منم دیدم فرصت خوبیه به بهانه دارو خریدن رفتم از تلفن عمومی بیمارستان

 زنگ زدم خونه دوستم که بگم چی شده مادرش جواب داد گفتم ببخشد مشکل پیش اومده اونم گفت فک کردیم پدرت قضیه رو فهمیده نذاشته تو بیای بیرون دیگه دوستم صحبت کردم گفت پس یه روز قرار مدرسه بزاریم به بهانه پرونده گرفتن اونجا همو ببینید 😂

دیگه پدرم خونه نبود کارش شهر دیگه بود منم گفتم به بهانه پرونده میخام برم مدرسه داداشام سختگیر نبودن مث پدرم رفتم مدرسه با دوستم وای گفت برادرم سرکاره قراره با خواهر بزرگترش بیاد خلاصه اونام اومدن منم لرز گرفته بودم و دستپاچه برادرش سوار ماشین بود اومد پایین 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

آخیییی

خب

اگه دخترم صدام میکنی،من رو جای دخترت میبینی،من خیلی خوشحال میشم🧡لطفا اگه فرزند نوجوان داری بخون نوجوانی بابت کمبود محبت از پدر و مادرم و جزو متشنج خونه افتادم تو راه هایی که هنوزم عذاب میکشم و ازدواج و همه چیمو بهم زد همون اشتباهای نوجوانی هر چقدم کنترل کنی باز نمیفهمی اگه از خونه زدن چه کارایی ازشون بر میادخواهش میکنم ازتون التماستون میکنم هواشونو خیلی داشته باشین بزار تفریح کنن برن باشگاه کلاس نقاشی استخر خودت باهاشون فیلم ببین اتاقشونو دیزاین کن هر از گاهی برین خرید هیچ عیبی نداره لوازم آرایشی کم داشته باشن برای دل خوشی خودشون مراقبت پوستی بگیر براشون تموم کارای کوچیکی که اگه یه ذره برای من انجام میدادن من الان حال و روزم این نبود🖤در حال مبارزه با افسردگی هستم،لطفا اگه راهکاری برای این دوران میدونی،یا خودت از این دوران عبور کردی باهام حرف بزن و بهم امید بده.ممنونم دوست خوبم.میشه اگه نینی دارین تو دلتون یا پیشتون اسمشو بهم بگین یا اگه امکانش هست عکسشو برام بفرستین؟بچه ها تنها چیزین که وصلم میکنن به دنیا،حالمو خوب میکنن،خودم کلی آرزو برای نینیم داشتم،نشد.دوستون دارم.

مهرش به دلم نشست و سرم انداختم پایین دیگه خواهرش ودوستم کمی صحبت کردیم وهرکی رفت سمت خونه اش دوستم عروب زنگ زد داداشم تورو پسند کرده مهرت به دلش نشسته 😔 شب مادرم زنگ میزنه برا خواستگاری قرار بذاره منم استرس گرفتم رفتم تو دستشویی گریه کردن خدا چطور بگم خواستگار دارم 😂😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز