اونهمه مشاوره رفتیم آخر باز خودم فهمیدم دردشوهرم چیه بگید چجوری باید برخورد کنم باهاش
ن راه پیش دارم ن راه پس،خانوادم هیچ جوری حمایتم نمیکنن،عالم و آدم واسطه شدن،اینهمه ساله مثل باتلاق دست و پامیزنم،درسم آیندم همه چیم بااین بشر حروم شد،الان ی افسرده وسواسم ک هروز ی مشت قرص میخورم،سال ب سالم دارم بدترمیشم،انواع و اقسام وسواس ها اصافه مبشه،یمدته از پیجای روانشناسی فهمیدم شوهرم حالا عصبی هس سادیسم داره ولی بیشتز رفتاراش از خودشیفتگی هس،چون مامانش هم بشدت چس و فیس داره،پز عالی و جیب خالی هستن،هروز توقعات مختلف از من دارن درحالیکه خودشون جز تحقیر و فحاشی و کتک و نداری هیچی ب من ندادن،آخر سر هم خیلی قشنگ میگن خود دختره مشکل داره اخه افسرده و وسواسه قرص میخوره،دقیقا ویژگیهای خودشیفته هس هربلایی سرت میارن بعد انگ میزنن و متهم میکنن،انقد بازی روانی کثیف باهات میکنن ک کمترین بیماریت میشه افسردگی،حالا دقیقا نمیدونم چجوری باهاش برخورد کنم ی قرون کار میکنم با کتک و تهدید ازم میکیره اخرم موقعی ک گیرم برا پول قرصام میخام باز کتک میخورم یجوری رفتار میکنه انگار من مقصرم منم ک بدهکارم فحاشی میکنه میکه خسیسی آدم نیستی زن زندکی نیسی،فعلا شرایط طلاق ندارم تروخدا بگید چیکنم
