اومدیم کرج صب تاشب تک وتنهام بچه هم ندارم بقران جای خوبی هم هستا یعنی اگر کسی جای من بود صب تاشب میزد بیرون پاساژ گردی ولی من وسواس تمیزی دارم امروز فرشامو شامپوفر زدم غذاپختم و....۹اومده هی بهونه میکنه اخرم جنگید باهام بعد دیده من خستم و اعصاب ندارم زنگ زده ب خواهرش ک اینجاس یا شمابیایت یاما میایم. خیلی اذیتم میکنه نمیدونم چیکنم نگید جدایی ک نمیتونم کسی نیس حامیم باشه