2777
2789
عزیزم به همه اینایی که میگم فکر کنمعتاده؟ رفیق باز؟ خائن؟ دست بزن داره؟ اینکه میاد منت کشی از دوست د ...

پدر خوبی نیییست کلا پدر نیست. از لحاظ جنسی هم یه ادم روانی که نمیتونه نه شنیدن رو هضم کنه 

در مورد پسرت اما به پنج تا چرا فکر کن مثلا چرا بچم میگه ازم متنفرهچون زیر دست خانواده شوهر تربیت شده ...

اتفاقا سر پسرم خیییلی مقاومت کردم. ولی از اونجاییکه شوهر کثافتمم با خونوادش بود بچه رو از دستم گرفتن کامل

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خب ببین بلایی سر من میاره که من مجبور میشم داد بزنم تا حرفامو بشنون. اونم به این نتیجه میرسه با خودش ...

عزیزم زیاد باهاش بحث. نکن  سعی کن مشکلتو ب یکی بگی مثل مشاوره   اینطور  ک. نمیشه یا باخودش حرف بزن تا مشکلشو بگه 

خوبه

یکم ب خودت برس کتاب بخون.. عبادت کن ـ. کاری پیدا کن مشغول شو از روانشناس کمک بگیر... اینطور بهتر ا ...

این عوضی تا دیروز نمیذاشت از در خونه برم بیرون. برم سرکار؟؟ خدا ذلیلش کنه

عزیزم زیاد باهاش بحث. نکن سعی کن مشکلتو ب یکی بگی مثل مشاوره اینطور ک. نمیشه یا باخودش حرف بزن ت ...

باهاش بحث نکنم پس چکار کنم؟ چجوری از خودم دفاع کنم؟؟ اونکه ادم نیست

این عوضی تا دیروز نمیذاشت از در خونه برم بیرون. برم سرکار؟؟ خدا ذلیلش کنه

عبادت کن،  کتاب بخون  تو خونه ورزش کن  با اینا روحیتو ببر بالا قوی کن خودتو تا بتونی از پس مشکلاتت بربیای.. غصه خوردن آدمو مریض میکنه تجربع دارم ک میگم

خوبه

باهاش بحث نکنم پس چکار کنم؟ چجوری از خودم دفاع کنم؟؟ اونکه ادم نیست

اره هرچی گفت  جواب نده در عوض آروم ک شد بهش بگو  اما قاطع   بگو ک من زنتم نباید بی احترامی ب من کنی  همونطور احترام میزارم تو هم بزار... اگر توهم با تندی جواب بدی بدتر میشه

خوبه

از معتاد بدتره وسواس شدید فکری داره‌. نه والا دوستی نداره کسی تحملش رو نداره ولی هرکس و ناکسی رو به ...

رفیق قشنگم این دیگه نشد .از معتاد بدتره نداریم.این فرد معتاد نیست و پاکه پس این یه نکته ی مثبته 

وسواس شدید فکری داره‌؟ این یعنی احتیاج داره به اینکه یک نفر شدیدا بهش ارامش و قوت قلب و اعتماد بنفس بده. رفیق باز نیست؟ این عالیه .مرد رفیق باز پوست زنو میکنه . اینکه دوستی نداره ولی کاملا هم خوب نیست . تو بشو رفیقش چه دوستی بهتر از تو براش ؟؟؟و در مورد اقوامشم باید بگم متاسفانه مردای ایرانی یه مشت بچه مامانی هستن 🥀

دست بزن از روز اول داشت ؟ با خانواده در میون گذاشتی ؟. اینکه یک مرد شخصیتش رو میزاره زیر پا و میاد منت کشی از نظر من یعنی طرفشو دوست داره که اینکارو میکنه .قیافشم که بد نیست پس اینم یه نکته خوبه دیگه 

گلم از تاپیکا و حرفات فهمیدم منشا بیشتر سختی های زندگیت از طرز فکر منفیت نسبت به زندگی مشترکت و همسرته


رو راست بگم اینکه حتی از پاره ی تنتم بدت بیاد اصلا طبیعی و درست نیست

پیشنهاد دارم 

هر روز به ۱۰ تا از نعمت های زندگیت فکر کن و خدا رو شکر کن 

همین بچت سالمه درگیر تخت بیمارستان نیستی 

خیانت چقدررر زیاد شده خداروشکر کن که شوهرت از این جهت پاکه اگر با یه زن میدیش حست چی بود؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
پدر خوبی نیییست کلا پدر نیست. از لحاظ جنسی هم یه ادم روانی که نمیتونه نه شنیدن رو هضم کنه

چیکارا میکنه که پدر خوبی نیست 

از نظر جنسی اکثر مردا تحمل نه ندارن .منکه نشنیدم مردی نه بشنوه و ناراحت نشه

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
اتفاقا سر پسرم خیییلی مقاومت کردم. ولی از اونجاییکه شوهر کثافتمم با خونوادش بود بچه رو از دستم گرفتن ...

باید شوهرتم به دستت بگیری.عین موم

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
آره بابا دیابت گرفتم از الان

انشاءالله  خوب میشی عزیزم.. فقط ب فکر خودت و زندگیت  باش  سعی کن  نمازتو شروع کنی قرآن بخونی ب خودت  آرامش بدی بعد کتاب روانشناسی بخون بکاای خونت برس  ورزشم کن  برای روح و جسمت عالین

خوبه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792