😭😭😭
چرا چی شده
اوخیی طفلی چراآخه؟😕
آخی
وای یاد رلم افتادم
نامزدیمون نزدیکه خیلیییی سخته درکت میکنم
تعریف کن تا راحت شی
مجبور شدم😭
دلتنگی بخشی از پروسه فراموشیه، هر چقد هم سخت باید تحمل بشه، هیییع
اگر با دلیل منطقی ردش کردی الان بلند شو یک آهنگ بذار شادی کن برقص که یک عمر خودت نجات دادی
خوب جون به لبمون کردی چرا مجبور شدی🤬
نامزدم یه بیماری داره الان درگیر درمانه خیییلی استرس داره و نگران منه بعد کلا بیماریشو از ما پنهان کرده بود بعد من دیدم خییلی از لحاط روحی گرفتست با اصرار زیاد بهم گف
الان همش درگیر درمانه چون هیچکس خبر نداره حال روحیش خوب نیست
از طرفیم ممکنه تا یه سال نتونیم مراسم نامزدی بگیریم
مامانم گف فعلا بگو نامزیو تموم کنین وقتی درمان شد دوباره باهم باشین😭😭😭
مادرت راس میگه امیدوارم هر چه زودتر خوب بشن
بعد اطرافیان خب خبر ندارن هی میگن مراسم بگیرین مامانم گف فعلا این کارو کنین بعد که پروسه درمانش تموم شد دوباره باهم باشین
بهش گفتم که قول میدم تا زمانی که درمان شی منتظرت بمونم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز